Friday, October 24, 2014

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


وزارت علوم نتيجه بررسي وضعيت بورسيه‌‌های غیرقانونی را اعلام کرد

Posted: 24 Oct 2014 10:44 AM PDT

 جرس: وزارت علوم، تحقيقات و فناوري درباره نتيجه بررسي وضعيت بورسيه هاي بدون آزمون اطلاعیه‌ای منتشر کرد.  

 

در این اطلاعیه که در سایت وزارت علوم منتشر شده، گزارش نهايي موضوع و تصميمات اخذ شده در مورد دریافت‌کنندگان بورس توضیح داده شده است.

 

همچنین در بخش پایانی این اطلاعیه آمده است: در مورد مدیران و مسئولانی که با سوء مدیریت خویش در تنظیم و تصویب دستورالعمل های سابق الذکر و بی مبالاتی در بررسی پرونده ها موجب بروز خسارت های حیثیتی و مالی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و برخی داوطلبان استفاده از بورس تحصیلی شده اند، از طریق مراجع ذی صلاح قانونی پیگیری لازم انجام خواهد شد.  

 

متن کامل گزارش وزارت علوم در ادامه آمده است: 

 

وزارت علوم، تحقيقات و فناوري براساس وظايف قانوني و برنامه هاي اعلام شده در دولت تدبير و اميد در يک سال گذشته کوشيده است که در جهت صيانت از "کيفيت و اعتبار علمي دانشگاه ها"،"رعايت ديسيپلين علمي و قانون"و"مبارزه با فساد اداري و علمي"، گام هاي عملي بردارد.

بر همين اساس و بنا به گزارش ها و پيگيري هاي نهادهاي نظارتي از جمله ديوان محاسبات کشور و سازمان بازرسي کل کشور، این وزارت، چگونگي اعطاي بورسيه هاي تحصيلي بدون آزمون را مورد بررسي قرار داد. اکنون پس از طي مراحل مختلف بررسي پرونده ها در اداره کل بورس و اعزام دانشجويان خارج و برگزاري جلسات متعدد براي پاسخگويي به سؤالات مطرح شده از سوي اعضاي محترم کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي و نهايتاً تشکيل کميته ويژه از سوي سرپرست اين وزارت، گزارش نهايي موضوع و تصميمات اخذ شده در جهت حل و فصل واقع بينانه و منصفانه مسئله را به اطلاع مردم عزيز و افراد ذي نفع مي رساند. در اين تصميم به پذيرفته شدگان بدون آزمون به صورت يک کل يکپارچه نگاه نشده و سعي بر آن بوده است با تفکيک بخش هاي مختلف حداکثر اغماض نسبت به مجموع آنان در نظر گرفته شود.

بخش اول - دستور العمل هاي صادره براي پذيرش بورسيه هاي بدون آزمون

براي اعطای بورس و يا ادامه تحصيل چهار روش به کار گرفته شده بود: اعزام به خارج از کشور، تبديل بورس خارج به داخل، ادامه تحصيل مربيان دانشگاه ها، ادامه تحصيل ايثارگران شاغل در وزارت و دانشگاهها.

1- اعزام به خارج از کشور

پذيرش دانشجوي بورسيه براي اعزام به خارج از کشور در دولت هاي نهم و دهم، برخلاف قانون اعزام دانشجو مصوب سال 1364 مجلس شوراي اسلامي، از طريق آزمون سراسري انجام نگرفته و به جاي آن از مسير "فراخوان" بر اساس دستورالعمل هاي خاص صورت پذيرفته است. دستورالعمل سال 1385 ناظر به جذب رتبه هاي ممتاز دانشگاهي و برگزيدگان المپيادي بوده و به تصويب وزير وقت مي رسد؛ اما در سال هاي بعد با افزودن يک بند، شامل افراد "داراي خدمات و سوابق برجسته در زمينه هاي فرهنگي" نيز گرديده است. در اين دستورالعمل ها شرايط داشتن حداقل معدل در دوره کارشناسي 14 و در دوره کارشناسي ارشد 16 در کنار شرط سني براي متقاضيان در نظر گرفته شده بود. اين تغييرات توسط "شوراي مرکزي بورس" که طبق آئين نامه اجرايي قانون اعزام تنها نقش پيشنهاد دهنده ضوابط و نه تصويب آئین نامه را دارد، اعمال شده است. براساس اين دستورالعمل ها شرکت کنندگان در فراخوان بايد از سوي يکي از دانشگاه ها، وزارت علوم يا ساير دستگاه ها (عملاً رؤساي دانشگاه ها، معاون فرهنگي اجتماعي وزارت علوم، مدير کل بورس و اعزام و يک تشکل دانشجويي) براي ورود به چرخه بورس معرفي شوند و افراد فاقد اين معرفي نامه ها حتي در صورت دارا بودن صلاحيت علمي و اخلاقي فوق العاده، از دريافت بورس محروم بوده اند. علاوه براين، در بعضي سال ها، براي پذيرش متقاضيان با معدل هاي کمتر، فرمول هاي داخلي بدون اعلام در فراخوان ها اعمال شده است.

موارد خلاف و توجيه ناپذير در اين مسير عبارتند از:

- عدم رعايت قانون اعزام دانشجو و آئين نامه اجرايي آن

- تصويب ضوابط فراتر از اختيارات شوراي مرکزي بورس

- پيش بيني معيارهاي پایين علمي براي پذيرش داوطلبان (در حالي که متوسط معدل هاي دوره هاي کارشناسي و کارشناسي ارشد پذيرفته شدگان دکترا از طريق آزمون در سال هاي 1392 و 1393 به ترتيب قريب به 16 و بيش از 17 بوده است،پذيرش برخي افراد با معدل هاي به مراتب پایين تر و اعطاي امتياز استخدام به عنوان هيئت علمي به آنها مسلماً تأثیرات ناگواری بر آموزش عالی و جریان تولیدعلم در آینده خواهد داشت).

-عدم کنترل شرايط حداقلي (معدل و سن) تعیین شده براي تعدادي از پذيرفته شدگان

- غير قابل توجيه بودن انجام هزينه هاي گزاف اعزام به خارج براي آنان

- اعزام برخی افراد برای تحصیل در رشته های غیر مورد نیاز کشور (از قبیل دادن بورسیه برای تحصیل در کشور استرالیا در رشته مطالعات اندونزی!)

2- تبديل بورس خارج به داخل

علاوه بر منشأ صدور دستور العمل ها و نحوه تغيير "آزمون سراسري" به "فراخوان" و اعمال سليقه ها در جریان انتخاب افراد، روند "تبديل بورس خارج به داخل" نيز حائز اهميت است. اين برنامه ابتدائاً با توجيه جلوگيري از صرف منابع ارزي کشور در موارد خاص و پس از مدتي به عنوان يک رويه عمومي در وزارت مورد عمل قرار گرفته است. به گونه اي که ازسال 1386 به بعد و عمدتاً در فاصله سال های 1388 تا 1392، عملاً تعداد قابل توجهي براي اعزام به خارج کشور از طريق فراخوان پذيرش شده و بلافاصله بدون هرگونه اقدامي در جهت دريافت پذيرش علمي از دانشگاه هاي معتبر خارجي، بورس آنها به بورس تحصيلي داخل بدون شرکت در آزمون دکتري تبديل مي شده است. به اين ترتيب عده اي از متقاضيان در اين مدت با معرفي به دانشگاه هاي داخل و با پرداخت شهريه از سوي وزارت، در دوره هاي دکترا مشغول به تحصيل شده اند. مصاحبه هاي انجام شده براي پذيرش متقاضيان، در قالب فرم هايي صورت گرفته که با نحوه توزيع امتيازات علمي و عمومي در آنها، امکان قبولي با حداقل امتياز علمي نيز وجود داشته است و فراتر از آن، مصاحبه در مواردي توسط اشخاصی غير متخصص در رشته داوطلب انجام گرفته است.

در اين روش نيز موارد خلاف و غير قابل قبول عبارتند از:

- نادیده گرفتن شرايط حداقلي پيش بيني شده در دستورالعمل ها شامل معدل هاي دوره هاي کارشناسي و کارشناسي ارشد و شرط سني در موارد متعدد

- عدم رعايت ظرفيت پذيرش توسط دانشگاه ها در موارد متعدد (ظرفيت جذب دانشگاه ها از اين طريق حداکثر 15 درصد ظرفيت رسمي تعیین شده بود) و عدم کنترل آن توسط وزارت.

- عدم اخذ نظر مثبت گزينش يا هيئت جذب براي اعلام قبولي به طوري که حدود نيمي از بورسیه ها علي رغم سپري شدن بخش قابل توجهي از تحصيل شان هنوز فاقد نظر هيئت جذب هستند.

- عدم کنترل اصل مدارک تحصيلي شامل معدل مقاطع قبل و اکتفا به خود اظهاري به گونه اي که مواردي مشاهده شده است که پس از وصول گواهي فارغ التحصيلي از دانشگاه، بين معدل اظهار شده (که مبناي مصوبه شوراي بورس بوده) و معدل واقعي اختلاف فاحش وجود دارد که نتيجه بررسي و تصميم گيري در اين خصوص نيز در انتهاي اين اطلاعيه آمده است. به عنوان مثال معدل کارشناسي 10/8 در فرم ها 14/5 اعلام شده و يا به جاي 12/57 ، 14/57 ذکر شده است.

به طور کلي اشکال اين روش زماني بيشتر مشخص مي شود که بدانيم در حالي که براي هر صندلي دکتراي داخل 20 نفر رقابت مي کنند، عده اي خارج از مسير آزمون و رقابت عادلانه، امکان ورود به دانشگاه هاي داخل را در مقطع دکتري آن هم با هزینه دولت يافته اند. ادعا در انجام صرفه جویي ارزي از طريق تبديل بورس خارج به داخل زماني قابل توجيه است که متقاضيان واقعاً در چارچوب بودجه مصوب براي اعزام به خارج پذيرفته شوند و سپس به جاي اعزام، به دانشگاه هاي داخل معرفي شوند. علاوه بر آن، پذيرش دانشجو براي اعزام به خارج در رشته هايي همچون زبان و ادبيات فارسي، تاريخ انقلاب اسلامي ايران، فقه و حديث، مدرسي انقلاب اسلامي، نهج البلاغه، معارف اسلامي و رشته هاي مشابه که در اين سال ها صورت پذيرفته اصولاً بلا موضوع بوده و به نظر می رسد که کلاً هدف دورزدن آزمون دکتری و معرفی عده ای به دانشگاه هاي داخل بوده است. همچنين ترکيب گروه هاي تحصيلي پذيرفته شدگان که تقريباً60% آن در گروه علوم انساني قرار دارند، نيز مغاير اهداف و نحوه اجراي قانون اعزام و آئين نامه هاي مصوب آن است؛ زيرا پيش از اين اعزام در اين گروه هميشه حداقلي بوده و ظرفيت مناسبي هم در داخل (35% دوره هاي دکترا) براي متقاضيان اين گروه وجود داشته است. به اين ترتيب روشن مي شود که اصولاً در روند پذيرش اين دوران قصد اعزام به خارج کمتر مطرح بوده و از ابتدا بنا بر عبور از رقابت طبيعي براي ورود به دوره دکترا بوده است.

بـايـد تـوجـه داشـت که اين مسير درانتخاب بورسيه در دوره گذشته مـورد انتقـاد و اعتراض برخي دست اندرکاران وقت نيز بوده ولي راه به جايي نبرده است. به عنوان مثال، رئيس وقت سازمان امور دانشجويان که مسئول رسمي اعطای بورس هاست در نامه شماره 215389/4 مورخ 90/10/20خطاب به وزير وقت مي نويسد:

"اخيراً از طرف کميسيون آموزش عالي مجلس، ديوان محاسبات و اعضای محترم شورا (شوراي مرکزي بورس) بيان مي شود که طبق قانون اعزام مصوب 1364 بايد با آزمون، دانشجوي بورسيه به خارج اعزام شود و شيوه انتخاب بورسيه ها در حال حاضر منطبق با قانون نيست و اصطلاح بورس تبديل به داخل حقيقتي ندارد".

و به اين سبب پيشنهاد مي نمايد:

"اکنون که امتحان نيمه متمرکز دکتري در کشور جاري است و در متن قانون مصوب 1364 هم آمده است که با آزمون، دانشجوي بورسيه به خارج اعزام شود لذا کليه داوطلبان بورس خارج از کشور در امتحان نيمه متمرکز دکتري شرکت کنند".

اما موضوع از طرف وزير وقت، مورد توجه قرار نگرفته و در جلسه شوراي مرکزي بورس مورخ 91/5/3 که در دفتر ايشان برگزار شده اعلام مي شود: "روش پذيرش از طريق تبديل به داخل، نه تنها تبعيض آميز نيست بلکه عين عدالت است. افرادي که وفاداري خود را در برهـه هـاي حساس و صحنه هاي مختلف انقلاب نشان داده اند بايستي در اولويت باشند. تفاوت بر اساس عملکرد افراد است. اگر تفاوت قائل نشويم، تبعيض و ظلم آشکار است".

مسلماً اتخاذ اين نوع روش ها در قبال نيروهاي اصيل انقلابي که با کيفيت بالاي علمي در کشور نشان داده اند نيازي به اعمال چنين تفاوت ها و تبعيض هايي ندارند، جفا به آنان و همه استعدادهاي کشور است.

متأسفانه برهم زدن فرآيندهاي علمي در اين نحوه انتخاب بورسيه عملا" به از ميان بردن عدالت آموزشي و محروم کردن جامعه در استفاده ازاستعدادهاي برتر و فراهم کردن امکان برخوردهاي سليقه اي و اعمال نظر و نفوذهاي شخصي در انتخاب افراد و در نتيجه بروز فساد و رشد ويژه خواري منجر مي شود.

براي مثال نتيجه اين روش آن شده است که براي فرد يا افرادي خاص در مسئوليت هاي اداري موقعيتي را به وجود آورده است که مسئولي در وزارت علوم بتواند خارج از اختيارات مرسوم و قانوني اقدام به معرفي بيش از 750 نفر براساس روابط فردي يا سليقه اي کند.

در جايي ديگر، برهم خوردن اين فرآيندهاي تجربه شده موجب شده است که مديري از مجموعه آموزش عالي عملاً مشکلات خانوادگي خود را از طريق اعطاي بورس به بدترين شيوه حل و فصل کرده و دامنه اين بي نظمي اداري به بورسيه شدن چند نفر در يک خانواده تسرّي يابد.

 

3- ادامه تحصيل مربيان دانشگاه ها

ادامه تحصيل مربيان دانشگاه ها تا قبل از سال 1389 بر اساس آئين نامه مصوب با احراز شرايط علمي يعني برخورداري از 60% امتيازات ارتقاي اعضای هيئت علمي،داشتن وضعيت استخدامي رسمي آزمايشي يا قطعي باحداقل 3 سال سابقه کار و شرط سني امکان پذير بوده است. ولی دستورالعمل ادامه تحصيل مربيان دانشگاه ها در سال 89 با حذف شرايط علمي فقط داشتن شرط سني و يک سال سابقه کار، حتي مربيان پيماني و طرح سربازي را هم در برگرفته است. نتيجه آنکه مربي تنها با کمتر از 6 ماه حضور به صورت پيماني در دانشگاه براي استفاده از بورس معرفي شده و ظرف چند ماه در دوره دکتري دانشگاه های بزرگ مشغول به تحصيل گرديده است. در سال هاي 89 تا 92 نزديک به نيمي از مربيان معرفي شده و شاغل به تحصيل از اين طريق، داراي حکم استخدام پيماني بوده اند که عملاً صدور حکم مأموريت تحصيلي آنان طبق قانون فقط با تأئيد هيئت امناي دانشگاه محل خدمت امکان پذير است. متأسفانه اين روند قانوني در اکثر موارد طي نشده است؛ لذا به دليل فقدان تأئيديه هيئت امنا در اشتغال به تحصيل، پرداخت شهريه و ادامه تحصيل کنوني آنها مغايرت قانوني دارد.

4- ادامه تحصيل ايثارگران دانشگاه ها و وزارت

در فاصله زماني سال هاي 1389 تا 1392 دسته اي از متقاضيان بدون آزمون از ميان ايثارگران با داشتن حداقل معدل 13 در دوره کارشناسي و 15 در دوره کارشناسي ارشد و شرط سني، براي ادامه تحصيل در دوره دکتري معرفي شده اند. اصل دستورالعمل و ادامه پرداخت شهريه در وضعيت موجود مورد سؤال ديوان محاسبات کشور قرار گرفته است.

 

بخش دوم - ورود نهادهاي نظارتي به روند انتخاب بورسيه هاي بدون آزمون

پيش از استقرار دولت کنوني ديوان محاسبات کشور با ورود به مسئله بورسيه هاي بدون آزمون به بررسي جزئيات آن در وزارت علوم، تحقيقات و فناوري پرداخته است. اولين گزارش اين نهاد در تاريخ 92/9/20با اعلام بعضي اسامي روند قانوني پذيرش بورسيه ها را مورد سؤال قرار داده است. علاوه بر نهادهاي نظارتي، وزارت نيز خود به حسب وظيفه از آغاز دوره جديد دولت به بررسي مسئله پرداخته است. باورود سازمان بازرسي کل کشور از اواخر سال 92 و بررسي صدها پرونده، بخشي از مسئوليت هاي وزارت در يک ساله گذشته مصروف پاسخگويي مکرر به استعلام ها و سؤالات و پيگيري هاي اين دو نهاد گرديده است.در اين مدت تأکيد ديوان محاسبات مبني بر غيرقانوني بودن ادامه پرداخت براي افرادي که خارج از ضـوابـط بورسيه شده اند، وزارت را ملزم به يافتن موارد مشخص و مصاديق تخلف کرد.

ديوان محاسبات طي نامه شماره 84/41200 به تاريخ 93/6/15در 15 بند با ذکر موارد قانوني، تصميمات پيشين براي "کليه پذيرفته شدگان" را مورد سؤال قرار داده و در نامه اي ديگر به درستي، اشتغال همزمان با تحصيل را براي بورسيه ها مغاير قانون اعلام کرده است. اين نهاد در نامه ديگری ماهيت بخشنامه ادامه تحصيل ايثارگران دانشگاه ها و پرداخت هزينه بابت آن راخلاف قانون دانسته است.

بر اساس اطلاعات واصله جمع بندي هاي ديوان محاسبات و سازمان بازرسي کل کشور در حال نهایي شدن است که مي تواند مستند تصميم گيري هاي بعدي در مراجع ذي صلاح قرار گيرد.

 

بخش سوم – سياست ها و اقدامات وزارت

از آن جا که وزارت علوم طبق قانون و برنامه هاي مصوب، موظف به اعمال روش هاي علمي و شفاف در جهت پيشبردعدالت آموزشي، رقابت پذير کردن ورود داوطلبان به دانشگاه در سطوح مختلف ودر نتيجه پذيرش برجسته ترين فرزندان علمي و اخلاقي کشور در مدارج مختلف علمي است؛ لذا فارغ از هر ملاحظه اي بايد به بررسي مسئله پذيرفته شدگان بورسيه هاي بدون آزمون مي پرداخت. اين بررسي از همان آغاز موارد ذيل را در برمي گرفت :

الف- شرايط علمي لازم براي استفاده از بورس

ب- روند پذيرش متقاضيان بدون آزمون

ج- چگونگي تأمين قانوني هزينه هاي تحصيل پذيرفته شدگان

د- معيارها و رويه هاي انتخاب نهايي افراد براي تصدي مسئوليت خطير عضويت در هيئت علمي دانشگاه ها .

آنچه در اين بررسي ها از همان آغاز مدّ نظر وزارت بود، جلوگيري از تضييع حقوق فردي پذيرفته شدگان و تبديل مسئله به مشکلي لاينحل در فضاي اجرايي کشور بود، از اين رو طي اين مدت تلاش شد که موضوع و محتواي دستورالعمل ها و روش هاي اعطای بورس از مصاديق، يعني افرادي که بورسيه شناخته شده اند، تفکيک شود. در اين مسير به رغم عدم رعايت مراحل قانوني در صدور بخشنامه ها ، آئين نامه ها و دستورالعمل هاي ذي ربط و مغايرت بسياري از تصميمات اجرايي با موازين قانوني که در گزارش ها و پيگيري هاي ديوان محاسبات کشور نيز آمده است، به دلايل مختلف اجتماعي و انساني ، وزارت، مصوبات و دستورالمل های پيشين را، صرف نظر از اشکالات مختلف، مبنا قرار داده به بررسي پرونده کليه بورسيه ها بر اساس اين اصل که آيا شرايط و ضوابط مربوط به دستورالعمل هاي زمان تصميم گيري را داشته اند يا خير، پرداخت.

بر اساس اصل ياد شده درفوق، صرف نظر از معيارهاي اعطاي بورس، تنها مواردي که براساس بخشنامه هاي وقت فاقد شرايط احراز بودند تفکيک و متناسب با ويژگي هاي مختلف دسته بندي شدند. به دنبال آن، براي کمک به يافتن راه حل نهايي مسئله که هم متضمن رعايت معيارهاي حداقل علمي و قانوني باشد و هم حقوق ذي نفعان را در نظر بگيرد کميته 5 نفره اي از سوي سرپرست وزارت براي تشخيص مصاديق و تفکيک موارد فاقد شرايط مصوب در ارتباط با گروه دوم بورسیه ها تشکيل شد. اين کميته در طي 42 جلسه مستمر و فشرده، تصميم لازم را در هر مورد اتخاذ و جمع بندي مربوطه را ارائه کردند.

اينک با تقدير از دغدغه ها و حساسيت هاي دلسوزانه دانشگاهيان و اصحاب انديشه و مطبوعات و رسانه ها و نهادهاي مدني و پيگيري نهادهاي نظارتي، جمع بندي اين وزارت، جهت آگاهي عموم اعلام

مي شود. بديهي است آرای مربوط به مصاديق مستقيماً به دانشگاه هاي محل تحصيل براي اجرا ابلاغ خواهد شد.

بخش چهارم- نتايج بررسي وضعيت بورسيه هاي بدون آزمون

چنان که پيش از اين نيز اعلام شده است، پذيرفته شدگان بدون آزمون طي سالهاي 1388 تا 1392 در مجموع 3772 نفر بوده اند که به تفکيک در چهار گروه زیر قابل دسته بندی هستند:

- پذيرفته شده ها تحت عنوان "تبديل به داخل" 1867نفر

- پذيرفته شده هاي مربيان دانشگاه ها 1011 نفر

- پذيرفته شده ها طبق بخشنامه ايثارگران وزارت و دانشگاه ها 165 نفر

- اعزام به خارج 729 نفر

 

تصميمات اتخاذ شده براي هر گروه به تناسب وضعيت کنوني آنها به شرح ذيل است:

1- تبديل به داخل:

با اعمال شرط حداقل معدل براي دوره هاي کارشناسي و کارشناسي ارشد (به ترتيب 14 و 16) و حداکثر شرط سني مذکور در دستورالعمل هاي هر سال و با لحاظ فرمول هاي داخلي ارفاقي (مورد عمل در بعضي سال ها بر پايه مصوبات وقت) و نيز ارفاق 2 سال براي انجام خدمت نظام وظيفه، براي 840 تن ازاين گروه به شرح زير تصميم گيري شد:

1-1 تعداد 508 نفر از اين گروه فاقد يک يا چند شرط از معدل کارشناسي، کارشناسي ارشد يا سن بوده اند، لذا رأي صادره در مورد آنها: لغو بورس، ادامه تحصيل با هزينه شخصي و بازگرداندن هزينه هاي پرداختي وزارت است.

1-2- تعداد 36 نفر ديگر از اين گروه به علت ارائه اطلاعات نادرست مؤثر در پذيرش (از قبيل اعلام معدل بيش از معدل واقعي) مشمول لغو بورس، قطع تحصيل و بازگرداندن هزينه هاي پرداختي وزارت مي گردند.

1-3- 500 نفر از اين گروه تاکنون شاغل همراه با تحصيل شناخته شده اند که 230 نفر از آن ها مشمول یکی از بندهای ا-ا و 1-2 نیز می باشند و 270 نفر علاوه بر مشمولان بندهای 1-1 و 1-2 این مشکل را داشته اند.

رأي صادره در مورد کل اين گروه لغو بورس، ادامه تحصيل با هزينه شخصي و بازگرداندن هزينه هاي پرداختي وزارت مي باشد.

1-4- پرونده 26 نفر نيز به علل مختلف ازجمله عدم شروع تحصيل ،انصراف و ... مختومه گرديد.

بنابراین جمعاً تعداد 840 مورد از بورس افراد این گروه لغو می شود.

تبصره: در اين ميان 1241 نفر نيز تاکنون نتوانسته اند اعلام نياز از دانشگاه ها اخذ کنند که در صورت عدم توفيق تا 15 بهمن ماه 93، وضعيت ادامه تحصيل آنان تبديل به هزينه شخصي خواهد شد. البته تعدادی از این افراد با کسانی که وضعیتشان، در بندهای 1-1 تا 4-1 بیان شد، همپوشانی دارد.

2- مربيان دانشگاه ها:

448 تن از مربيان شاغل به تحصيل، در وضعیت استخدامی "پيماني" هستند که بدون تصويب هيئت امناي دانشگاه ها پذيرفته شده اند، از آنجا که به لحاظ قانوني امکان استفاده از بورس بـراي ادامه تحصيل را نداشته اند، لذا اسامي اين افراد به دانشگاه ها اعلام شده تا در اولين جلسه هيئت امنا براي آنان تصميم گيري شود و سپس براساس رأی هیئت های امنای دانشگاه های مربوط اقدام خواهد شد.

3- بخشنامه ايثارگران:

تعداد 23 نفر فاقد شرايط بخشنامه ذيربط مي باشند لذا مشمول ادامه تحصيل با هزينه شخصي مي شوند. مشکل قانوني براي پرداخت هزينه هاي تحصيلي همه آنان از سوي ديوان محاسبات کشور مطرح می باشد ولي وزارت در حال پيگيري مسئله است.

4- اعزام به خارج:

گرچه تعدادی از بورسيه هاي اعزامي به خارج فاقد شرط معدل يا سن مي باشند امّا با توجه به اين که دوره بورس بيش از نيمي از آنها به اتمام رسيده و در مورد مابقي هم، قطع ارز و بورس ایشان می تواند تبعات اجتماعي و سياسي نامطلوبی به دنبال داشته باشد، مصوب شد که ضمن کنترل کيفيت تحصيل و سازوکارهاي قبل از اشتغال آنها در دانشگاه ها، بورس آنها ادامه يابد. بديهي است در موارد معدودي که مشخص شود فرد بورسيه با دادن اطلاعات نادرست موجب گمراهي تصميم گيران شده و يا مقيم يک کشور خارجي است برخورد قانوني لازم براي قطع بورس و انجام اقدامات بعدي صورت خواهد گرفت.

در پايان اعلام مي دارد همان گونه که بر پايه سياست هاي کلي علم و فناوري کشور ابلاغي از سوي مقام معظم رهبري، فراهم آوردن اقتضائات و الزامات توسعه علمي و ارتقاي کيفيت و توليد علم در دانشگاه ها ضروري است، اين وزارت،دفاع از کيان و شأن علمي دانشگاه و دانشگاهيان در همه جا و بازگشت به قانون، کيفيت و سلامت را به طور ويژه در برنامه ريزي براي پذيرش دانشجويان در دوره دکترا و جذب هيئت علمي وظيفه خود مي داند.

وزارت علوم، تحقيقات و فناوري با پرهيز از ورود به هر حاشيه اي، از همه دستگاه ها و نهادهاي اجرايي، تقنيني، حقوقي و مدني مي خواهد که با توجه عملي به دانشگاه به منزله "جامعه دانش و دانشمندان" در دور کردن هرگونه فساد و بي مبالاتي از ساحت علم و آموزش عالي کشور به اين دستگاه یاری رسانند.

همچنین متذکر می شود که در مورد مدیران و مسئولانی که با سوء مدیریت خویش در تنظیم و تصویب دستورالعمل های سابق الذکر و بی مبالاتی در بررسی پرونده ها موجب بروز خسارت های حیثیتی و مالی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و برخی داوطلبان استفاده از بورس تحصیلی شده اند، از طریق مراجع ذی صلاح قانونی پیگیری لازم انجام خواهد شد.

" و من الله التوفیق و علیه التکلان "

فرمانده مرزبانی سیستان و بلوچستان ادعای پاکستانی‌ها مبنی بر درگیری در مرز ماشکی را رد کرد

Posted: 24 Oct 2014 10:44 AM PDT

 جرس: فرمانده مرزبانی سیستان و بلوچستان با رد ادعای یک مقام امنیتی پاکستان گفت: هیچ نوع درگیری و یا اقدامی علیه خاک پاکستان درمرز ماشکی سیستان و بلوچستان انجام نشده است.

 

'رهام بخش حبیبی ' روز جمعه در تماس خبرنگار ایرنا با وی افزود: بر اساس بررسی های انجام شده هیچ نوع درگیری از سوی مرزبانی و سپاه پاسداران در مرز با پاکستان رخ نداده است.

 

وی بیان کرد: برخی افراد به قصد تخریب ارتباطات نزدیک مرزبانان ایران و پاکستان ادعاهای کذبی را مطرح می کنند که به هیچ عنوان صحت ندارد.

 

فرمانده مرزبانی سیستان و بلوچستان اظهار داشت: نیروهای مرزبانی و سپاه پاسداران با استقرار در مرزها مقتدرانه از کیان میهن اسلامی دفاع و حفاظت می کنند.
 

کوبانی و داعش؛ مقاومت ملت ها و ناتوانی دولت ها

Posted: 24 Oct 2014 09:51 AM PDT

سی و چهارمین پرونده ی جرس، نه تنها به  ریشه های فکری و عقیدتی جریان داعش می پردازد بلکه با ستایش از مقاومت مردم کوبانی، ناکارآمدی ائتلاف بین المللی علیه این جریان خشونت گرا و خطرات جنگ همه علیه همه را نیز گوشزد می کند. مجموعه گزارش ها، گفتگوها، یادداشت ها و مقالات اختصاصی جرس را در این ویژه نامه بخوانید .  

-------------------------------------


گزارش

همکاری در حمله علیه دولت اسلامی؛ دستورکار پنهان مذاکرات اتمی! / نادر مرزبان



گفتگو

 ائتلاف جهانی ضد داعش جدی نیست / گفتگو با صمد قائم پناه
سقوط کوبانی باعث ناامنی کشورهای منطقه خواهد شد/ گفتگو با نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران
 منطقه به جنگ همه علیه همه تبدیل شده است / اسدالله اطهری


یادداشت

بوته آزمایش کوبانی / مهدی نوربخش
داعش ها کیستند؟ چه می خواهند؟ /اشکبوس طالبی
هویت در برزخ دین و فرهنگ / علی محمد اسکندری جو
کشورهای اسلامی منطقه وجریان داعش یا خلافت اسلامی / محمد تقی فاضل میبدی
سهم مدرنیته در شکل‌گیری داعش / عرفان بادکوبه


ترجمه

جلوى "دولت اسلامى" را بگيريد! / نوید کرمانی 


اندیشه


داعش؛ «توحش» یا «تاخر فرهنگی»؟ / رضا علیجانی
بستر فکری پیدایش افراط گرایی اسلامی / صدیقه وسمقی
 

-------------------------------------------------------



 همکاری در حمله علیه دولت اسلامی؛ دستورکار پنهان مذاکرات اتمی!
جرس: دیپلمات‌های درگیر پرونده هسته‌ای ایران این روزها سرعت گذشت زمان را به خوبی احساس می‌کنند. زمان زیادی تا ضرب‌ الاجل تعیین شده برای رسیدن به توافق نهایی باقی نمانده است و اگر تا روز سوم آذر (۲۴ نوامبر) توافقی به دست نیاید یک شکست کامل برای همه طرف‌ها خواهد بود.  

مهلت دوباره معنا ندارد

مذاکراتی که در هفته گذشته میان مقام‌های ایرانی و طرفین پرونده هسته‌ای در شهر نیویورک جریان داشت بدون هیچ پیشرفت قابل ملاحظه‌ای پایان یافت و حالا قرار است که مذاکرات بعدی در حدود دو هفته دیگر در یکی از دو شهر « ژنو» یا « وین» از سر گرفته شود مذاکراتی که از آخرین شانس‌های پیش رو برای رسیدن به توافق است. طرفین اذغان دارد که هنوز اختلاف‌های اساسی به قوت خود باقی است و تضمینی وجود ندارد که در مذاکرات پیش‌رو این اختلاف‌ها یکباره از بین برود. ایران و آمریکا به عنوان طرفین اصلی قبول دارند که باید برای رسیدن به توافق دست به اتخاذ تصمیم‌های سخت بزنند منتها برداشت هر یک از طرفین درباره این تصمیم‌ها متفاوت است. این بار دیگر تمایلی هم وجود ندارد که یک مهلت دوباره در صورت شکست مذاکرات داده شود. «عباس عراقچی» دیپلمات ارشد ایران در مذاکرات اتمی بعد از ناکامی گفتگوهای نیوریورک به خبرنگاران گفته است که «اگر قرار است توافقی حاصل شود بهتر است الان انجام شود. تمدید مهلت کاری عبث و دشوار است.» موضع او از این جهت با موضع آمریکایی‌ها اشتراک دارد که معتقدند مهلت دادن دوباره به گفتگوها به معنای مهلت دوباره به ایران برای پیشبرد بخش‌های بحث‌برانگیز برنامه‌های هسته‌ای است و در نتیجه با هدف اصلی مذاکرات همخوانی ندارد.

۵ درصد پرمناقشه!

گره‌های اصلی مذاکره تا حدی مشخص است اما هیچ یک از طرفین درباره جزییات فنی حاضر به ارایه اطلاعات نیست. «حسین موسویان» دیپلمات سابق ایرانی در گفتگویی اعلام کرده که اختلاف باقیمانده عمدتاً در مورد «محدوده غنی‌سازی» و «روند برداشتن تحریم‌ها» است. او البته نسبت به حصول توافق ناامید نیست و با اشاره به مذاکرات انجام شده در نیویورک خبر داده که طرفین درباره ۹۰ درصد متن توافق نهایی به نتیجه رسیده‌اند. اظهار نظر او متعاقب اظهارات « سرگی لاوروف » وزیر امورخارجه روسیه انجام شده که با خوشبینی نسبت به کسب نتیجه در مذاکرات گفته « طرفین در مورد ۹۵ درصد از مسائل توافق کرده‌اند، اما آن ۵ درصد باقی مانده شامل چندین مسئله دشوار است.» اگر اظهارت آقای خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی را درباره موارد مورد اختلاف مبنا قرار دهیم گره اصلی گفتگوها درباره «ظرفیت غنی‌سازی»، «تحقیق و توسعه» و «تأسیسات فردو» است. او این موارد را در یک سخنرانی در روز ۱۶ تیرماه بیان کرد و از آن زمان تاکنون نیز مذاکرات نتیجه تازه‌ای در برنداشته است. تنها اتفاق جدید مربوط به پیشنهادی است که به تازگی از سوی غرب ارایه شده و بر اساس آن ایران به جای کاستن از سانتریفیوژهای خو می‌تواند اتصالات تزریق اورانیوم به آنها را قطع کند. پیشنهاد تازه بیشتر بر مبنای رعایت خط قرمزی است که جمهوری اسلامی در تداوم برنامه غنی‌سازی اورانیوم درنظر گرفته است. هنوز واکنش تهران به این پیشنهاد مشخص نیست و به نظر می‌رسد که بخشی از مذاکرات دو هفته آینده به بحث درباره این موضوع اختصاص پیدا کند.

خطر شکست در بیخ گوش دیپلمات‌ها

گرچه جمهوری اسلامی اصرار دارد که در مذاکره با ایالات متحده هیچ دستورکار دیگری غیر از برنامه هسته‌ای روی میز قرار نگیرد اما آشفتگی اوضاع در عراق و سوریه برگ برنده‌ای در دست دیپلمات‌های ایران است. ایالات متحده در ستیز با نیروهای دولت اسلامی که خطرشان تا نزدیکی‌های بغداد هم حس شده است تلاش‌هایی برای جلب همراهی تهران انجام داده است. پاسخ مقام‌های ایران تاکنون چندان گرم نبوده است. حسن روحانی در نطق مجمع عمومی سازمان ملل متحد تقریبا به صراحت گفت که اگر توافق درباره مساله هسته‌ای حاصل شود ایران آمادگی خواهد داشت که درباره سایر مسائل نیز از خود همکاری نشان دهد. به این ترتیب جای تردید نیست که تهران مشتاق استفاده از ابزار قدرت منطقه‌ای‌اش در مذاکرات اتمی است هرچند که سعی می‌کند این امتیازگیری را علنی انجام ندهد. تاکید روحانی بر این که حملات هوایی آمریکا و متحدانش علیه دولت اسلامی نمی‌تواند مانع از شکست قطعی آنها شود و بیان این موضوع که ایران از مدتها پیش علیه این گروه وارد عمل شده به معنای آمادگی برای پیوستن به یک کارزار بین‌المللی است. تهران می‌خواهد از موضع قدرت وارد چنین کارزاری شود و پیش از ورود هم امتیازهای لازم را در مذاکرات اتمی بگیرد اما این در صورتی است که آمریکا مایل به اعطای چنین امتیازهایی باشد. صدایی که از واشنگتن شنیده می‌شود روی‌هم رفته محتاطانه و تردید‌امیز است. آنها هم مثل همتایانشان در تهران هشدار می‌دهند که وقت کم است و شکست مذاکرات خطرناک است. آنها که به کسب نتیجه خوشبین هستند همین آگاهی از خطر را شانس رسیدن به توافق در روزهای کم باقی مانده می‌دانند. 
 
-----------

صمد قائم پناه: ائتلاف جهانی ضد داعش جدی نیست

جرس: نیروهای موسوم به دولت اسلامی ( داعش ) مناطق بیشتری از شهر کردنشین کوبانی در مرز سوریه و ترکیه را تصرف کرده‌اند و قسمت شرقی این استان سقوط کرده است.  

حملات هوایی انجام شده از سوی ائتلاف تحت رهبری آمریکا نیز نتوانسته اوضاع را به نفع کردها تغییر دهد و ارتش ترکیه نیز گرچه تانک‌های خود را در آن سوی مرز و نزدیکی شهر کوبانی مستقر کرده اما قصد دخالت در اوضاع را ندارد. جنگ حالا در خیابان‌های کوبانی جریان دارد و نظامیان کرد برای جلوگیری از سقوط شهر روبروی نیروهای دولت اسلامی ایستاده‌اند. هنوز هیچ گزارش مستندی از میزان تلفات دو طرف منتشر نشده و نتیجه این جنگ خیابانی نیز تاکنون نامشخص است. جرس برای بررسی این بحران با دكتر «صمد قائم پناه » ، استاد دانشگاه و كارشناس امور خاورميانه به گفت و گو نشسته که متن آن در پی می آید:

آقای قائم پناه، چند هفته از بحران کوبانی می‌گذرد و پیشروی داعش به حدی بوده که توانسته نیمی از منطقه را به تصرف خود در بیاورد اما تاکنون سیاست ائتلاف ضد داعش نتوانسته جلوی پیشروی داعش را بگیرد، به نظر شما آیا سیاست این ائتلاف واقعا برای نابودی داعش است یا داعش را وسیله‌ای برای مدیریت خاورمیانه قرار داده‌اند؟

این ائتلاف خیلی جدی نیست، یعنی هدفی که اعضای ائتلاف دنبال می‌کنند این است که از طریق داعش بتوانند قدرت حاکم بر سوریه را ساقط کنند. از آنجایی که اقدامات آمریکا و برخی کشور‌ها در ساقط کردن حکومت بشار اسد موفق نبوده، حالا دست داعش را برای پیشروی در این مناطق باز می‌گذارند تا از طریق داعش بتوانند به هدف خود برسند. در حقیقت، بعد از انتخاباتی که در سوریه برگزار شد ـ علی رغم تمام موانع ـ یک قدرت قانونی در آنجا شکل گرفت و در چارچوب قوانین و مقررات بین المللی اقدام علیه حاکمیت ملی یک کشور تخلف و نقض قوانین بین المللی است. اگر دقت کرده باشید در این یکسال اخیر میزان انتقادات و تحرکات کشورهای غربی در منطقه کاهش پیدا کرده است اما داعش در این یکسال فرصت‌هایی را به دست آورده و تحرکاتی انجام داده است و بخشی از قلمرو سوریه و عراق را تحت کنترل خود درآورده است و به قواعد بین المللی و ضوابط دولت مدرن هم پایبند نیست. با این وجود به اشکال مختلف و غیرقانونی مورد حمایت قرار می‌گیرد و برخی کشورهای فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای اقدامات خود را از طریق داعش توجیه می‌کنند. به عبارت دیگر بصورت غیرمستقیم درصدد حذف و ساقط کردن دولت بشار اسد هستند و به بهانه مبارزه با تروریسم هدف سرنگونی دولت بشار اسد را دنبال می‌کنند. وگرنه هیچ عقل سلیمی این را نمی‌تواند بپذیرد که آمریکا با قدرت نظامی خود نتواند داعش را از بین ببرد. یادمان نرود که ایالات متحده آمریکا سال ۱۹۹۱ ظرف یک هفته عراق را از کویت خارج کرد و الان‌‌ همان ایالات متحده آمریکا با قدرت بیشتری که پیدا کرده می‌تواند به راحتی داعش را نابود کند؛ منتهی متاسفانه هدفی غیر از مبارزه با تروریسم را دنبال می‌کند و شرایط را برای مردم بی‌دفاع کوبانی سخت‌تر کرده است. همانطور که شما اشاره کردید اگر تضعیف داعش و تقویت حکومت سوریه بر خلاف منافع آمریکا باشد قطعا تقویت این گروه افراطی هم در آینده گریبان خود آمریکا را خواهد گرفت.

آیا خطر قدرت گرفتن داعش تنها کشورهای منطقه را تهدید می‌کند؟

قربانیان اصلی تحرکات داعش، آمریکایی‌ها و غربی‌ها نیستند بلکه مردم عراق و سوریه و منطقه هستند. اگر قربانیان شهروندان ایالات متحده آمریکا بودند قطعا آمریکا با جدیت بیشتری وارد مبارزه می‌شد. الان یک جنگ داخلی مسلمان‌ها علیه مسلمان‌ها اتفاق افتاده است و هیچ چیزی بهتر از جنگ مذهبی در منطقه نمی‌تواند اهداف آمریکایی‌ها را تامین کند. وحدت مسلمانان هیچگاه نگذاشته است که غربی‌ها به اهداف خود برسند و از همین رو همیشه سعی می‌کنند جنگ و خشونت در منطقه تداوم داشته باشد. بنابراین گروه داعش یک گروه کنترل شده و هدایت شده توسط خودشان است، یعنی فرمان اصلی در اختیار خود آمریکایی‌ها و غربی هاست و تا زمانی که با منافع آن‌ها تضاد نداشته باشد آن را تقویت می‌کنند و زمانی که که داعش را یک خطر برای خود ببنیند به راحتی آن را نابود خواهند کرد. البته حمله نظامی آمریکا بصورت حملات هوایی انجام می‌شود و تحلیلگران معتقدند اگر همزمان حملات زمینی صورت بگیرد می‌توان جلوی پیشروی داعش را گرفت اما ترکیه مرزهای حمله به داعش و کمک به مردم کوبانی را بسته است.

حال جدای از اهداف آمریکا و غربی‌ها که اشاره کردید ترکیه از این اقدامات چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

باوجود اینکه قانون استفاده از نیروهای زمینی علیه گروه‌های تروریستی در پارلمان ترکیه به تصویب رسیده اما ترکیه ملاحظات زیادی در این زمینه دارد. اول اینکه این اقدام موافقت دولت میزبان را می‌طلبد٬ یعنی سوریه باید موافقت کند. همچنین از آنجایی که مشروعیت دولت سوریه را به رسمیت نمی‌شناسند اجازه پیوستن سوریه به ائتلاف را نمی‌دهند و مسئله کوبانی می‌تواند دولت ترکیه و سوریه را مقابل هم قرار دهد. نکته دیگراین است که ترکیه دارد تلاش می‌کند از طریق داعش نیروهای کرد مبارز مخالف خود را تضعیف و نابود کند. چه کاری کم هزینه‌تر از اینکه ترکیه بتواند از طریق داعش کردهای برانداز و مخالف حکومت ترکیه را از سر راه خود بردارد.

الان حدود شصت کشور در ائتلاف بین المللی حضور دارند که با پیوستن کشورهایی که نقش کلیدی در منطقه دارند موافقت نشده است اما ظاهرا در اجلاس بعدی ائتلاف قرار است روسیه شرکت کند آیا ورود روسیه به این ائتلاف سیاست‌های این ائتلاف را تغییر خواهد داد؟

قطعا روسیه متحدینی از جمله ایران و سوریه و عراق در منطقه دارد و این‌ها کشورهایی هستند که سیاست‌های مخالف سیاست‌های ائتلاف را دنبال می‌کنند. روسیه اگر وارد این ائتلاف شود موازنه‌ای علیه داعش خواهد بود. از سوی دیگر به نظر می‌رسد در این شرایط کشورهای ائتلاف به دنبال این هستند تا نظر روسیه را از این طریق جلب کنند تا اگر احیانا در شورای امنیت نیاز به صدور قطعنامه‌ای باشد بتوانند رای روسیه را از این طریق بخرند و همین موضوع موازنه را تغییر می‌دهد و دست آن‌ها را باز‌تر خواهد کرد تا از طریق شورای امنیت اقداماتی در خاک سوریه انجام دهند. در هر حال ممکن است چنین سناریوهایی هم اعضای ائتلاف داشته باشند تا با دعوت از روسیه اهداف خود را عملیاتی کنند.

رویکرد حکومت سوریه نسبت به پیشروی داعش و بحران کوبانی چیست و آیا با توجه به بحران‌های داخلی کشورش می‌تواند اقداماتی در کمک به مردم کوبانی انجام دهد؟

به نوعی بن مایه و هسته اصلی داعش را گروههای مخالف سوریه تشکیل می‌دهند و مناطقی که این حملات داعش در آن صورت می‌گیرد مناطقی هستند که تقریبا از دسترس سوریه خارج شده است؛ هر چند به لحاظ قانونی این مناطق به دولت سوریه تعلق دارد اما فعلا اقتدار سوریه در آنجا تضعیف شده است. تا زمانی که این حملات به قلمرو تحت کنترل دولت سوریه کشانده نشود فکر می‌کنم دولت بشار اسد‌‌ همان سیاست سکوت را دنبال کند. به همین دلیل هم اقدام خاصی را از دولت بشار اسد ندیدیم؛ ضمن اینکه در قلمروهای تحت کنترلش با جبهه النصره و برخی از اعضای داعش در جنگ شهری گرفتار است و به همین دلیل بیشتر تمرکز را بر حفظ قلمروهای تحت کنترل خود گذاشته‌اند و فعلا در قبال بحران کوبانی اقدام خاصی انجام نداده است.

با توجه به نقش موثر ایران در منطقه و تغییرات راهبردی ویژه‌ای که بعد از دولت یازدهم در کشور صورت گرفته، رویکرد ایران نسبت به تحولات منطقه و بحران کوبانی چگونه باید باشد؟

ایران پرچمدار صلح، ثبات، امنیت و دوستی در منطقه است و بعد از انقلاب این‌ها شعار اصلی ایران بوده و همین شعار را دنبال می‌کند. به نظر من ایران تاکنون سیاست هوشمندانه‌ای را در عدم پیوستن به ائتلاف اتخاذ کرده است البته از منظر منافع ملی ایران باید عضو این ائتلاف می‌شد اما به جهت اینکه دیدگاههای ایران در منطقه فرا‌تر از منافع ملی است و به عنوان یک کشور انقلابی معتقد است که مدیریت منطقه باید توسط کشورهای منطقه صورت بگیرد و تا زمان حضور کشورهای فرامنطقه‌ای امیدی به ثبات و امنیت در منطقه نیست از عضویت صرفنظر کرده است. الان ایران به لحاظ دیپلماسی عمومی می‌تواند در سطح افکار عمومی جهانی با اقدامات دیپلماتیک واقعیات منطقه را به سمع و نظر نهادهای بین المللی و حقوق بشر برساند. به لحاظ سیاسی هم باید تلاش کند از طریق متحدین خود در منطقه یعنی روسیه و سوریه و تاحد زیادی ترکیه و البته با مشارکت عربستان سعودی هر چه سریع‌تر جلوی این بحران را بگیرد. اگر ایران بتواند مدیریت بحران را در راستای اهداف انسانی دنبال کند قطعا برنده حوادث منطقه خواهد بود و در مقابل کسانی که در قتل عام و رواج خشونت در منطقه مشارکت می‌کنند متهم هستند و بازنده. متاسفانه نهادهای حقوق بشری هم نمی‌توانند کاری انجام دهند و ابزاری در اختیارشان نیست.

تحلیلی مطرح است که گسترش داعش و بحران‌های اخیر بخش‌های از یک طرح بین المللی آمریکایی و اسراییلی برای تجزیه خاورمیانه و حفظ امنیت اسرائیل است، تعبیر شما چیست؟

تردیدی در آن نیست و من هم معتقدم تمام سیاست اسرائیل این است که تفرقه، درگیری، جنگ و خشونت در منطقه شکل بگیرد تا کشورهای منطقه نسبت به هم بدبین شوند و از این شرایط برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند. تاریخ و شواهد نشان داده است که تا زمانی که اتحاد و انسجام در بین کشورهای اسلامی وجود داشته باشد اسرائیل احساس خطر می‌کند و تمام تلاشش این است که با کمک کشورهای فرامنطقه‌ای به اشکال مختلف بین کشورهای اسلامی تفرقه ایجاد کند. دلیل آن هم این است که گروه داعش گروهی نیست که بتواند بدون پشتیبانی و حمایت خارجی و حمایت برخی کشورهای منطقه تا این حد خشونت از خود نشان دهد و به این سرعت بتواند پیشروی کند. قطعا عواملی پشت پرده هستند که در حال اجرای طرح‌های خود هستند.
 
----------------------

سقوط کوبانی باعث ناامنی کشورهای منطقه خواهد شد/ گفتگو با نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران؛

جرس: چند هفته از محاصره شهر کوبانی توسط گروه داعش می‌گذرد و درگیری‌های شدید در این منطقه همچنان ادامه دارد. 

با این حال حملات هوایی محدود انجام شده توسط ائتلاف قدرت‌های جهانی علیه این گروه چندان موثر نبوده و شبه نظامیان کرد مستقر در کوبانی هم نسبت به اوضاع وخیم انسانی و نامتوازن بودن سلاح‌هایشان در مقابل داعش هشدار می‌دهند.

جرس برای تحلیل اوضاع کوبانی و رویکرد کشورهای منطقه در قبال این بحران به سراغ « ناظم دباغ »، نماینده رسمی دولت اقلیم کردستان عراق در ایران رفته است.


متن کامل گفتگو را بخوانید:

آقای دباغ، چرا با گذشت چند روز از بحران و کشتار مردم کرد کوبانی توسط داعش٬ تاکنون دولت‌ها و نهادهای بین المللی نتوانسته‌اند اقدامات حمایتی از مردم کوبانی انجام دهند؟

مسئله کوبانی، مسئله حساسی است و دولت‌هایی که به دنبال این هستند تا داعش پیروز شود باید در نظر بگیرند که این اتفاق در صورت وقوع سبب ناامنی در کشور خودشان خواهد شد. تجربه نشان داده در زمان‌هایی که نهادهای امنیتی و اطلاعاتی به دنبال ایجاد بحران هستند عواقب آن متوجه خودشان می‌شود. با کمال تاسف باید گفت که امروز قدرت و امکانات داعش از چندین طرف حمایت می‌شود.

یعنی دولت‌های شرکت کننده در ائتلاف ضد داعش بیشتر به دنبال منافع خود هستند؟

دقیقا از زمان تشکیل این ائتلاف٬ حمله داعش به خصوص علیه مردم کرد بیشتر شده است و الان کوبانی با وضعیت پیچیده‌ای مواجه است. اگرچه مردم کوبانی سرسختانه مقاومت می‌کنند و انشالله داعش و حامیانشان نمی‌توانند کوبانی را تصرف کنند اما اگر خدای نخواسته این اتفاق بیفتد مسلما با توجه به مواضع و اقدامات خونبار و وحشتناک داعش٬ وضعیت منطقه و کشورهای آن وخیم خواهد شد. بنابراین باید تمام کشورهایی که داعش را به نوعی حمایت می‌کنند به خود بیایند و بدانند گروه‌های تروریستی فقط برای خودشان کار می‌کنند و نمی‌توانند منافع دولت‌های حامی خود را تامین کنند. بر همین اساس الان که ائتلافی علیه داعش صورت گرفته باید بر تصمیم خود پایبند باشند و تمام هم و تلاش خود را نه تنها برای تضعیف و محدود کردن داعش بلکه برای نابودی کامل این گروه تروریستی بگذراند. ائتلاف بین المللی هم در این راستا باید کمک رسانی‌های خود را به مردمی که علیه داعش مبارزه می‌کنند انجام دهد و نباید مقطعی عمل کنند.

حکومت اقلیم کردستان چه اقداماتی در حمایت از مردم کوبانی انجام داده و آیا با محدودیت‌هایی در این زمینه مواجه بوده است؟

دو مسئله از نظر قانونی و جغرافیایی وجود دارد. یعنی منطقه کوبانی از نظر جغرافیایی در موقعیتی است که تنها از مرز ترکیه به صورت علنی می‌توان به آن کمک رساند و ترکیه منطقه‌ای که دروازه کوبانی است را بسته و نیروهای نظامی ترکیه اجازه هیچ‌گونه ترددی را به آنجا نمی‌دهد. این در حالی است که مردم کردستان آمادگی خود را برای کمک به مردم کوبانی اعلام کرده‌اند و رئیس اقلیم کردستان نامه‌ای در این زمینه به حکومت ترکیه ارسال کرده تا اجازه دهند مرز را برای ارسال کمک‌های مردمی باز کند و همچنین خواهان کمک‌های بین المللی با اعزام نیروهای مبارز علیه داعش شده است که این کمک‌ها به مقاومت مردم کوبانی بیانجامد.

به این مسئله اشاره کردید که ترکیه مرزهای خود را برای کمک به مردم کوبانی بسته و حتی شاهدیم از دخالت کردهای ترکیه به منظور کمک به کوبانی‌ها جلوگیری می‌کند. این تغییر مواضع و انفعال ترکیه برای چیست؟

این مسئله به سیاست دوگانه و دورویی حکومت ترکیه بر می‌گردد. از یک‌ طرف « احمد داوود اوغلو» نخست وزیر ترکیه می‌گوید که نمی‌گذاریم کوبانی به دست داعش بیفتد و از طرف دیگر اردوغان رئیس جمهور این کشور می‌گوید کوبانی سقوط کرده و داعش آن را تصرف می‌کند. جدای این مسئله متاسفانه رئیس جمهور ترکیه اعلام کرد که فرقی بین کردهای پ. ک. ک و داعش برایشان وجود ندارد و این سخن بسیار بی‌منطق و حتی ظالمانه است، زیرا داعش و کردهای پ. ک. ک بسیار با هم تفاوت دارند. جالب است که این اظهارات در حالی گفته می‌شود که سیاست ترکیه در راستای حل مسائل خود با کردهای ترکیه است و خود رئیس جمهور ترکیه گفته که به دنبال حل مسالمت آمیز مسئله کرد است و ترکیه دارد مذاکراتی با « عبدالله اوجالان » رهبر پ. ک. ک انجام می‌دهد. بنابراین این گونه سیاست‌ها نتیجه عکس برای خود ترک‌ها خواهد داشت.

جدای رویکرد ترکیه٬ چرا تاکنون اقدامات نظامی کشورهای ائتلاف علیه داعش نتیجه نداده است؟

باید توجه داشت که اقدامات نظامی تنها با حملات هوایی همیشه اثرگذار نیست و باید حملات هوایی و زمینی با هم صورت بگیرد. در هر حال برای نابودی داعش نباید مقطعی و تنها به منظور تضعیف آن صورت گیرد بلکه باید حملات علیه داعش هماهنگ و قاطعانه و همه جانبه باشد تا به نابودی کامل آن بیانجامد. به عبارت دیگر ائتلاف علیه داعش نباید به گونه‌ای باشد که داعش را از یک منطقه دور کند و در منطقه‌ای دیگر رشد دهد. هر دولتی که به فکر حفظ داعش باشد خطای فاحشی مرتکب شده است چراکه این اندیشه‌ها فضای مساعد برای رشد پیدا می‌کنند.

در صورت سقوط کوبانی چه اتفاقاتی در انتظار منطقه خواهد بود؟

پیش بینی آن دشوار است و انشالله با مقاومت مردم کوبانی این اتفاق نخواهد افتاد اما آنچه مسلم است عواقب بسیار وخیمی برای کشورهای منطقه در بر خواهد داشت و تقریبا همه متوجه این عواقب شده‌اند و از همین رو تظاهرات‌هایی در حمایت مردم کوبانی و محکومیت داعش در کشورهای مختلف اروپایی و حتی ترکیه صورت می‌گیرد.

کشورهای منطقه بخصوص ایران چه اقداماتی باید در این راستا انجام دهند؟

ایران در خصوص عراق و سوریه تا الان کوتاهی نکرده است اما راههای کمک به مردم کوبانی را هم می‌داند و محدودیتی ندارد و از همین رو باید آن اقدامات را هر چه سریع‌تر انجام دهد. قطعا با ارسال کمک‌های نظامی و مردمی از سوی کشورهای منطقه و نهادهای بین المللی به کردهای کوبانی آن‌ها همانگونه که تا الان با مقاومت و شجاعت ایستادگی کرده‌اند تا آخرین نفر مقاومت خواهند کرد و شاید یک استالینگراد دیگر باشد.
 
--------------------------

اسدالله اطهری: منطقه به جنگ همه علیه همه تبدیل شده است 

جرس: مشارکت ترکیه در عملیات نظامی علیه داعش با اعلام آمادگی مجلس این کشور برای حمایت سیاسی و نظامی از ائتلاف بین المللی برای مبارزه با داعش شکل تازه‌ای پیدا کرد. 

این در حالی است که ترکیه پیشتر از پیوستن به ائتلاف مقابله با داعش کناره گیری کرده بود. در پی تصویب مصوبه مجلس ترکیه، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران نیز در یک تماس تلفنی با « رجب طیب اردوغان » رییس جمهوری ترکیه نسبت به اقداماتی که شرایط جاری را پیچیده‌تر می‌کند هشدار داد و گفت که «کشورهای منطقه باید نسبت به شرایط جاری کاملا مسئولانه عمل کنند و به بد‌تر شدن اوضاع منطقه کمک نکنند.» اسدالله اطهری کار‌شناس مسائل خاورمیانه با پیچیده خواندن اوضاع منطقه معتقد است که داعش یک فکر و یک نوع اسلام سیاسی است که با ایدئولوژیک شدن دین در مورد اهل سنت همگام و سازگار است. بنابراین برای مبارزه با داعش باید با یک تفکر و اندیشه وارد شد. بمباران تنها شاید بتواند بخش نظامی را تحت تاثیر قرار دهد و نمی‌توان از نظر فکری داعش را از بین برد. متن کامل گفتگوی «جرس» با دکتر اسدالله اطهری، مدیرگروه ترکیه‌شناسی مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه را با هم می‌خوانیم:


آقای اطهری همانطور که اطلاع دارید پارلمان ترکیه روز پنج‌شنبه طرح مشارکت نیروهای نظامی این کشور در مبارزه با داعش در سوریه را تصویب کرد. حال آن که ترکیه پیشتر خود را از ائتلاف مبارزه با داعش کنار کشیده بود.. لطفا بفرمایید مفاد مصوبه پارلمان ترکیه چیست و این که بعد از بازگشت آقای اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه از آمریکا چه اتفاقی افتاد که نگرش ترک‌ها تغییر کرد؟

ترک‌ها نگرش‌شان از ابتدا با دیگر کشور‌ها فرق می‌کرد و چرخش زیادی را نسبت به سوریه علی رغم دوستی‌ها و رفاقت‌هایی که بین دولت اسد و اردوغان وجود داشت انجام دادند. الان کمی هم حساسیت‌ها افزایش پیدا کرده است و سوریه هم واکنش نشان داده که هرگونه عملیاتی، تجاوز محسوب می‌شود و همین مساله موضوع را پیچیده کرده و ممکن است پای کشورهای دیگر را به منطقه بکشاند. وزیر امور خارجه ایران هم همین دغدغه را دارد که اتفاقاتی رخ دهد که اوضاع منطقه از دست کنترل خارج شود. بر همین اساس بحث‌هایی الان در ایران است از جمله اینکه این گونه مداخلات بر اساس مفاد حقوق بین الملل و مداخلات بشردوستانه هست یا نه؟ اما آنچه که موجب نگرانی ترکیه شده است، امنیت مناطق مرزی‌اش است. الان هم مقامات آمریکا به ترکیه وارد شده‌اند و ناتو هم گفته ما از ترکیه دفاع می‌کنیم. این‌ها تمام مسائلی است که در منطقه پیچیدگی ایجاد کرده است و باید بطور دقیق و ریز مورد بررسی قرار گیرد. برای مثال ارتش ترکیه اعلام کرده که این مصوبه به این معنا نیست که سریعا وارد عملیات نظامی علیه دولت اسلامی شوند و این‌ها مسائلی نیست که سریع تحقق پیدا کند. از سوی دیگر باید توجه داشت که این مصوبه ۹۸ رای مخالف داشته است و همچنین در این مصوبه آمده است که یک منطقه امن باید ایجاد شود و نیروهای ترکیه را موظف کرده‌اند که نوار مرزی ترکیه با سوریه را منطقه پرواز ممنوع اعلام کنند، در صورتی‌که منطقه پرواز ممنوع اصلا معنا ندارد زیرا داعش نیروی هوایی ندارد. این در حقیقت نوعی اعلان جنگ به سوریه است. حتی گفته‌اند که ارتش مجوز دارد که از مرز عبور کرده و وارد خاک عراق و سوریه شود. یعنی به نظر می‌رسد نقش ویژه‌ای را آمریکا می‌خواهد به ترکیه بدهد اما هنوز زوایای این نقش مشخص نیست.

آیا پای ایران و لبنان هم به میان کشیده می‌شود؟

گر چنین چیزی اتفاق بیفتد دیگر کسی نمی‌تواند تضمین دهد که علیه شهرهای ترکیه و اسرائیل وارد میدان نشوند و فرا‌تر از این ممکن است حوادثی در منطقه رخ دهد که دیگر اوضاع از کنترل خارج شود. دقیقا اشاره آقای ظریف هم به همین موضوع بود که گفتند کاری نکنید که اوضاع منطقه از این وضعیتی که الان هست بد‌تر شود.

مداخله نظامی علیه داعش استراتژی مناسبی برای برخورد و نابودی این گروه افراطی هست؟

ببنید داعش یک فکر و یک نوع اسلام سیاسی است که با ایدئولوژیک شدن دین در مورد اهل سنت همگام و سازگار است. بنابراین برای مبارزه با داعش باید با یک تفکر و اندیشه وارد شد و با بمباران تنها شاید بتواند بخش نظامی را تحت تاثیر قرار داد. از سوی دیگر داعش پایگاه اجتماعی دارد و باید از طریق کار فرهنگی و فکری کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت با این گروه برخورد شود. غربی‌ها با اقداماتی که انجام می‌دهند سعی می‌کنند بخش نظامی را هدف قرار دهند اما اینکه می‌توانند داعش را از نظر فکری از بین ببرند قطعا با اقدامات نظامی این امر ممکن نیست.

میان صحبت‌هایتان به پایگاه اجتماعی داعش اشاره کردید به نظر شما چه عواملی سبب شد که این گروه افراطی بتواند برای خود پایگاه اجتماعی پیدا کند همانطور که الان داریم می‌بینم حتی شهروندان اروپایی از جمله بالکانی‌ها را هم به خود جذب کرده‌اند، یعنی داعش با همین پایگاه اجتماعی از مرزهای اروپایی هم عبور می‌کند؟

وقتی اندیشه‌های موجود در خاورمیانه شکست خوردند و دموکراسی نتوانست محقق شود و همین دولت‌های ضعیف ورشکسته نتوانستند به مطالبات لایه‌های متفاوت اجتماعی پاسخ دهند و وقتی اندیشه‌های ناسیونالیستی و اندیشه‌هایی که وجود داشتند در بعد اقتصادی و سیاسی موفق نبودند، عملا فرصت و زمینه گسترش گروه‌های افراطی را فراهم کرد. الان تنها راه، سرمایه گذاری برای کارهای فکری و فرهنگی برای مقابله با این میکرب‌ها است. تجربه نشان داده کسانی که در آمریکا و اروپا تحصیل کرده‌اند بیشتر جذب این‌ها شده‌اند یعنی اکثر کسانی که داعش را رهبری می‌کنند یا دارند می‌جنگند، فکر نکنید بی‌سواد هستند بلکه در بهترین دانشگاههای اروپا و آمریکا تحصیل کرده‌اند. جالب است که حتی کسانی که در دانشگاههای آمریکا و اروپا درس خواندند وقتی به کشور خودشان باز می‌گشتند ضد آمریکایی‌تر و ضد غربی‌تر از کسانی بودند که در داخل کشور بودند.

پس کشورهایی که در ائتلاف مبارزه با داعش شرکت کرده‌اند با توجه به اهداف متفاوتی که دنبال می‌کنند چگونه می‌توانند به یک استراتژی مشترک برسند و در زیر یک چتر جمع شوند؟

منطقه به «جنگ همه علیه همه» تبدیل شده است. برای اینکه از این جنگ همه علیه همه، جلوگیری شود لازمه‌اش همکاری کشورهای منطقه و جامعه بین الملل است و آن‌ها می‌توانند با هماهنگی و دست به دست هم دادن با این پدیده از نظر فکری مبارزه کنند که البته از حمایت عهدنامه‌های سازمان ملل هم برخوردار باشد. در غیر ای نصورت موفقیتی حاصل نخواهد شد و تفکرات چند جبهه‌ای می‌شود و هر کشوری سعی می‌کند منافع خود را پیش ببرد. این همکاری کشور‌ها شاید برای اولین بار هم نباشد و در یازده سپتامبر هم ما شاهد آن بودیم و به قول لبنانی‌ها همه ما آمریکایی هستیم و همه کشورهای دنیا وارد همکاری با یکدیگر شدند.

نقش ایران در این همکاری چگونه باید تعریف شود؟

ایران با چند مشکل مواجه هست. یکی اینکه هنوز نمی‌تواند کاملا در مدار ائتلاف قرار بگیرد؛ علت آن هم عدم توافقات هسته‌ای است که داشته و نمی‌تواند اطمینان کند و بدنبال امتیاز گیری است تا در آن مسیر حرکت کند. در رابطه با داعش نمی‌تواند وارد شود زیرا ممکن است مسئله مذهب متفاوت مطرح شود. مساله دیگر این است که ایران درک خاصی از مسئله سوریه دارد و فکر می‌کند این ائتلاف علیه سوریه است نه داعش؛ همچنین این موضوع که حضور غربی‌ها در امارات و حضور بلژیکی‌ها، فرانسوی‌ها و دانمارکی‌ها و استرالیایی‌ها و حضور سنگین نظامی آن‌ها فقط به منظور مبارزه با داعش است خود کمی قابل تامل و مطالعه است. این تحولات منطقه‌ای و بین المللی یعنی ناامنی از لیبی تا اندونزی در یک کمربند طلایی دارد صورت می‌گیرد، کمربند طلایی که از عراق شروع می‌شود و در سوریه و لبنان در حال حرکت است یعنی بنظر می‌رسد آینده منطقه در حال رقم خوردن است اما هنوز اجزای آن کاملا روشن نیست. 

------------------

بوته آزمایش کوبانی / مهدی نوربخش 


کوبانی در هفته‌های گذشته به مرکز ثقل مقاومت مردم کرد سوریه در مقابل تروریست‌های داعش تبدیل گشته است. اما کوبانی و مقاومت مردم دلیر آن به محک دیگری نیز برای ارزیابی بازیگران صحنه مبارزه با این گروه تروریستی قرار گرفته است. در ابتدا دولت آمریکا تمایل چندانی برای بمباران مواضع این گروه تروریستی در اطراف کوبانی از خود نشان نمی داد. برای آمریکاییان، از دست رفتن کوبانی در مقیاس با آن چیزی که تا بحال در عراق و سوریه از دست رفته است و بدست داعش افتاده است چندان مهم نبود. انعکاس خبر سرکوب کوبانی توسط داعش و مقاومت مردم آن توسط خبرگزاری‌های بین المللی، ایجاد فشار بین المللی و تلاش کرد‌های عراقی‌ به تغییر استراتژی آمریکا در مورد کوبانی کمک نموده‌ و بمب افکن‌های آمریکایی مواضع داعش را مورد حمله قرار داده و ازسقوط کوبانی توسط داعش، سهمی را ادا کردند. ارسال اسلحه به مردم کوبانی توسط دولت کردستان عراق و آمریکا به مردم این شهر کمک نمود تا بخش هایی از شهر را از تصرّف گروه تروریستی داعش خارج نموده‌ و این نیرو را به تخلیه مواضع خود در درون و بیرون کوبانی مجبور نمایند. 

دولت ترکیه نیز هفته‌ها از کمک به مردم کوبانی امتناع می‌ورزید، بخاطر اینکه نمی‌خواست عملا به تنهایی‌ وارد نبرد زمینی‌ با داعش گردیده و به مردمی که به برآورد این کشور به گروه پ ک ک علاقه نشان می دهند کمکی کرده باشد. اما با فشارهای بین المللی و مردم کرد این کشور و عراق، سرانجام دولت ترکیه به کرد های این کشور اجازه داد تا بتوانند به کمک مردم کوبانی رفته و در کارزارعلیه داعش شریک باشند. بدون شک کمک کرد‌های ترکیه و ارسال اسلحه به مردم کوبانی، به مردم شجاع و ستم دیده این شهر کمک خواهد نمود تا داعش را با شکست سرنوشت سازی روبرو نمایند.

اما دو بازیگر غایب در صحنه مقاومت با داعش در کوبانی، سوریه و ایران بوده اند. دولت سوریه که بخش عظیمی‌ از خاکش در تصرّف داعش قرار گرفته است، هیچگونه علاقه‌ای برای کمک به مردم کوبانی برای مقابله با داعش از خود نشان نداده است. در طول چهار سال گذشته مقاومت مردم سوریه در مقابل رژیم خودکامه اسد، دولت این کشور فرصت‌های عدیده‌ای را برای داعش مهیّا نموده‌ بود تا این گروه تروریستی با کشتن مخالفین اسد، کشور را از گروه‌های مخالف رژیم پاک سازی نماید. دولت اسد با این استراتژی که نهایتا سودی عاید آن رژیم نکرد با مخالفین خود مقابله می‌کرده است. 

اما عدم حمایت دولت ایران از مردم کوبانی علی رغم حمایت وسیع مردم در داخل و خارج کشور، تعجب بسیاری را برانگیخته است. رهبری و دولت ایران هماهنگ با دولت اسد بدون نشان دادن هیچگونه حساسیتی به این فاجعه و کشتار جمعی از کنار آن گذشته اند. گویی جرم مردمی که با دولت اسد به مخالفت برخاسته اند، جنایت هولناک داعش و کشتار جمعی آنهارا را کاملا توجیه می نماید. رهبری و نظام امنیتی ایران با یک ایدئولوژی استبدادمحور در کنار خودکامه‌ترین دولت‌های منطقه قرار گرفته و آن چیزی که به آن باور ندارند، نقش مردم در گزینش نوع دولت و ساختن ساختارهای سیاسی و نهاد‌های دموکراتیک است. 

ما مقاومت دلیرانه مردم کوبانی و شرکت زنان دلیر کرد در جبهه‌‌های مقاومت در مقابل داعش، سرفصل جدیدی را در مقابله با ایدئولوژی‌های خشونت طلب و مردان مستبد دولت‌های منطقه خواهد گشود. شکست داعش در کوبانی،بدست مردان و زنان دلیر کرد این شهر، نشان خواهد داد که کاری که ارتش بزرگی‌ چون عراق نتوانست انجام دهد، مردمی با عزمی استوار توان انجام آن را خواهند داشت. کوبانی و مردمش و چگونگی‌ مبارزه آنها با گروه تروریستی داعش شاید شروعی برای پایان داعش و ایدئولوژی خشونت طلب این گروه در این منطقه بشمار آید. حمایت از مردم کوبانی نه‌ تنها به لحاظ اخلاقی کار بسیار نیکوی است، که از نظر سیاسی اهمیت ویژه یی برای مبارزه با خشونت و ایدولوژی‌های خودمحور و خشونت گرا خواهد داشت.

-----------------------

داعش ها کیستند؟ چه می خواهند؟ /اشکبوس طالبی

آیا داعش ها گروهی سنی بنیاد گرا هستند که به شیوه خلیفه سوم مسلمانان ( عمربن الخطاب) به جهانگشایی فکر می کنند؟

آیا داعش ها به دنبال قدرتی هستند که هرگز نداشته اند؟

آ یا داعش ها درسر سودای کنترل منطقه را دارند که خود همیشه در کنترل حکومت های منطقه بوده اند؟

آیا داعش ها با این کشت وکشتار و پراکندن ترس می خواهند جای مظلوم و ظالم را عوض کنند و از مظلوم بودن به ظالم شدن فرا رویند؟

آیا داعش ها از این شیوه های آدمکشی و توحش با پرچم محمد رسولاله استفاده ابزاری می کنند تا به هدف های بالا برسند ؟ و یا این که داعش ها گروهی جوان ایدئولوژیک زیر25 سال هستند که هنوز بالغ نشده اند و با جهان امروز توان سازگاری ندارند ؟

داعش ها یک شبه به دنیا نیامده اند و یک شبه تبدیل به داعش نشده اند . داعش ها مثل من و تو بوده اند . عمری دراز در این سرزمین ها زیسته اند . ازمردم سوریه هستند از مردم عراق هستند. لبنانی اند . مصری اند . از عربستان آمده اند در افغانستان و ترکیه و ایران در مزارع در کارخانه ها به روز مزدی امرار معاش می کرده اند. حتی بعضی هاشان در شهرهای بسیار بزرگ امریکا و انگلیس در پایین شهر و در مدارس شلوغ درس می خوانده اند . حتی تعدادی معلم، پرستار، و استاد دانشگاه هستند . رهبرشان البغدادی از دانشگاه بغداد دکترا گرفته است و مدتها در زندان آمریکایی ها در عراق بوده. انها هم تلاش می کرده اند تا به شهروند تبدیل شوند ودر خوبی ها و بدی های مملکتی که در آن می زیسته و بزرگ می شدند سهمی داشته باشند اما از بخت بد تمام تلاش ها و سخت کوشی آنها به سنگ که هیچ به کوه می خورد . کم کم به حاشیه رانده می شدند . لباس شان – زبان شان – دین شان – فرهنگ شان و شیوه زندگی شان به سخره و بی توجهی روبرو می شد . کم کم از شرایط موجود به تنگنا می افتند . از حکومت خودشان قطع امید می کنند و نسبت به آینده خود و فرزندانشان نگران و هراسان می شوند . در سوریه تلاش کردند تا به خیابان بیایند و به حکومت خودشان بگویند که فراموش شده اند و دارند زیر مهمیز تبعیض و بی توجهی له ولورده می شوند ولی در خواست های آرام و مداوم شان با گلوله ها و تانک های خودشان به گل و خون آغشته شد . در عراق پس از صدام ، به مالکی روی آوردند و با او بیعت کردند .اما مالکی شیعه بر دهانشان لگام زد وآنها را غیر خودی قلمداد کرد و حتی اجازه نداد تا در ارتش کشور خودشان برای مملکت خودشان جان فشانی کنند. به بیرون رانده شدند و شهروند درجه دو و سه صدامی لقب گرفتند .. . عربستان و خاندان سعود آنها را زیر پرو بال گرفتند . نازشان کشیدند . اشک از چشمشان ستردند و خون از پیکرشان. برایشان دیگ حلوا بار گذاشتند ولی این حلوا چندان هم شیرین نبود و طمع وبوی خیزران داشت.آنها مسلح شدند و دوباره روی به سوریه آوردند . به اندازه کافی از علویان سوریه و خاندان اسد دل چرکین و خونین و مالین شده بودند فرصت انتقام فرا رسیده بود . از قضا آمریکایی ها هم رسیدند و سر کیسه را شل کردند تا بخواهی از اسلحه و پول و.... برایشان روی میز ریختند با البغدادی نرد عشق باختند وتا توانستند آنها را باد دادند تا سوریه را از روس و ایران باز پس گیرند و حزب الله را خانه نشین کنند . اسراییلی ها هم که نذر کرده بودند که چنین شود و تا توانستند آش را شور کردند هیزم های فراوان بر آتش ریختند و گفتند که ( از هر طرف که کشته شود به نفع ماست) .فقط چند صباحی مانده بود که بها ر عربی از راه برسد و بشار و دار و دسته اش را روانه سوراخ کنند. اما خرس های سفید قطبی بیدار شده بودند و حیاط خلوت می خواستند و سلیمانی ها و نصرالله ها هم دست به کار شدند تا برای خرس های سفید سیورسات فراهم کنند و کار از کار گذشت .ودشمنی وانتقام کور ورقابت اوج گرفت. حال منطقه یک پارچه آتش بود و ترو خشک و شیعه وسنی و سکولار و غیر سکولار باهم می سوختند .کودکان و مادران و کهنسالان نیز قربانی این همسایه کشی و هموطن کشی شدند. جنگ نیابتی آمریکایی ها با روس ها شروع شده بود آغاز جنگ سردی دیگر چهره برافروخته بود. و یار گیری ها روشن تر و روشن تر می شد آمریکایی ها این بار ، عربستانی ها ، ترک ها ، قطری ها و حتی مصری هارا متقاعد کرد تا جبهه النصره و داعشی ها و سایر وهابی های را یک کاسه کنند و هلال شیعی ( ایران-عراق –سوریه و حزب الله) را قیچی کرده و دریای مدیترانه را از روس ها پاک سازی کرده تا خاور میانه جدید خود را بار دیگر خط کشی کنند.اما این بار داعشی های شیعه درایران، عراق ، سوریه ، یمن ، بحرین و بوکینا فاسو حسابی دست به کار شدند. جوخه های اعدام شبانه دوباره رونق گرفت. و فلسفه آن که با من نیست یقینا دشمن من است ، فرهنگ مقبول روز شد. روس ها هم که سوریه و ایران را حیات خلوت خود می دانستند و راحت الحلقوم دهنشان. جنگ مغلوبه شد. طوری که سگ صاحبش را گم کرده بود داعشی های دو طرف به جان هم افتادند . شیعه کشی و سنی کشی مثل نقل و نبات شد.همسایه و هموطن مفهوم خود را از دست داد . کشور علنا چند تکه شد . خصومت و تحقیر و عصبانیت و آتش انتقام از حد مهار گذشت و فتواها ی مقطعی دستمایه برادر کشی و انسان کشی شد. وانسان مسلمان تشنه خون شد. ترس از دیگری، خشونت و تحقیر کهنه و بد گمانی تلمبار شده چنان سر بر آورد که هیچ نیرویی را توان کنترل نبود و چنین شد که جنین داعش در زهدان خاور میانه با ترکیبی از ژنوتیپ های نا همگون عراقی- سوریه ای – روسی- آمریکایی – ایرانی- عربستانی حتی اروپایی، از خون و خشونت و دیگر کشی جان گرفت وبال و پر گشود. از قبیله گرایی و دین و مذهب و خلافت تغذیه کرد و پرچم محمد رسول اله را بر فراز تانکهای آمریکایی به اهتزاز در آورد و در زهدان دختران و زنان یزیدی- کوردی و مسیحی که کنیزکان اردوی اسلام بودند، حرامزادگی کاشت و بذر خشونتی دیگر را در پهنه خاور میانه فردا به یاد گار گذاشت. داعش جوان دیروز به غول بی شاخ ودمی تبدیل شد که در سرتوهم جهانگشایی داشت و اشتهای ایستادن نداشت و آتش چنان زبانه گرفت که پدر خوانده های روس و آمریکا و عربستان و ایران و ترکیه هم در مهار آن لنگ انداختند. حال این فوران خشم و کین داعشی دیگر در سودای انتقام نبود از آن فراتر رفته است و خشم ونفرت و کشتار جمعی دیگران را پلکانی در جهانگشایی می داندو این کشتار کور همچنان ادامه خواهد داشت و این نفرت را پای ایستادن و دوباره دیدن و مهر ورزیدن نیست. داعشی ها دیگر یک گروه ماجرا جو و کینه توز نیستند . آنها از اخرین منزلگاه های انسانیت و اسلامیت تهی گشته اند و به توهم و هذیان مالیخولیایی بیمار گونه رسیده اند که می گویند : ( باید که بیشتر بکشیم تا زنده بمانیم) . من وتو و بشریت امروز نمی تواند بر این روند مرگ آفرین چشم بپوشاند و روی بگرداند . کوبانی میدان بازی فوتبال نیست که هر گروهی برای تیم خود هورا بکشند . من و تو ودیگرانی که به تماشا نشسته ایم در پرورش این داعش ها هم سهمی داشته ایم . گر چه اندک. این ماشین خشونت باید متوقف شود . امروز بهتر از فرداست.

------------------------

هویت در برزخ دین و فرهنگ / علی محمد اسکندری جو


از آنجایی که دین و فرهنگ در انسان به هم می رسند، پس هر دو پاره­ای از هویت او هستند. به بیانی، دین و فرهنگ برای آنکه به "من" برسند باید از روی پل هویت عبور کنند. با وجودی که تعریف هویت مشکل است ولی یونان باستان این مفهوم هویت (ایدنتوس) را به معنای ساده همسانی یا همانی می پنداشت. به این سیاق، من دیروز همان من امروز است که بلحاظ فرهنگی یا دینی، دیگران تغییر محسوسی در او نمی یابند. دین و فرهنگ (به مثابه دو مقوله یا دو کاته­گوری مسقل از هم) در یک پیوند دو سویه قرار دارند که به لحاظ کمّی هیچ مرز مشخصی بین این دو وجود ندارد. بنابراین مرز بندی بین دین و فرهنگ شکلی کیفی دارد و نه کمّی؛ حال که فرهنگ آن است که زندگی را برای ما قابل زیستن می سازد، پس چرا دین آن نباشد که زندگی را برای ما شایسته زیستن سازد؟

اینک جدا ساختن هویت از دین آسان و ممکن نیست؛ برخی ادعا می کنند که صرفاً هویت فرهنگی دارند و از بار دین سبک گشته و هویت دینی ندارند که این ادعا نیازمند چالش است. البته کسی که هویت دینی دارد لزوماً به این معنا نیست که او مذهبی و قائل به انجام فرایض دینی است، بلکه هویت دینی او صرفاً دلالت بر عضوی از یک فرقه مذهبی و نوعی هویت جمعی دارد. هویت گرچه یک ویژگی فردی "من" در برابر یک ویژگی فردی "تو" دارد اما هم­زمان این هویت، یک مؤلفه­ی جمعی و گروهی نیز دارد که حیات انسان را ارزشمند می سازد.

دین و فرهنگ آنند که زندگی را ارزش زیستن می­دهند؛ ارزش­ها و سُنن برآمده از دین و فرهنگ­اند که انسان را به فراسوی سائقه و غریزه (زیست حیوانی) می برند. به عبارت دیگر، انسانی که این دو را نداشته باشد، در نتیجه ظرف هویت او خالی از یک نظام ارزشی شده و در گودال غریزه و سائقه سقوط کرده است. آنگاه از نظر ارزشی یا اخلاقی، برزخ بین دین و فرهنگ یا همان "پارادوکس" انسان مدرن آن می شود که چگونه درون آن گودال می توان زندگی انسانی داشت. به عبارتی من که در دام سائقه گرفتارم، هم­زمان چگونه می توانم ادعای زیست فرهنگی یا دینی داشته باشم؟ حال که برخی فرهنگ را گنجینه ارزش­ها می دانند و عده‌ای نیز هم­چنان دین را سرچشمه اخلاق می شناسند، من گودنشین که نه این دارم و نه آن، چگونه می توانم به یک زیست انسانی (اخلاقی) تظاهر کنم و گویم که یا این دارم و یا آن؟

فرهنگ می تواند شارح دین باشد و دین را فرهنگ می تواند تفسیر کند. آژند هویت دینی نشان می دهد که "هویت" را نمی توان به کرامتی و دعایی به دست آورد یا به طرفت­العینی از جلد آن بیرون جهید. فرآیند شکل گیری هویت "من" انسانی به گونه ­ای است که این من در انتخاب آن آزاد نیست بلکه دیگران (جامعه، دین، فرهنگ) این هویت را برای او انتخاب می کنند و بازیگران دیگری غیر از من هستند که قبای هویت مرا را می دوزند؛ هویتی که بلوغ و تکوین آن به درازای عُمر طول می کشد. نمی توان در کودکی یا جوانی دارای هویت شد و سپس تا پایان عمر آن هویت را (بدون تغییر) حفظ کرد.

جوامع گوناگون هر سال شاهد جلوه‌ها و مراسم دینی از شمار عاشورا، عید فطر، کریسمس و عید پاک هستند. مشکل بتوان پذیرفت که شهروندان با برپایی این جشن­ یا آن سوگواری نشان می­دهند که "من" دینی ندارند و فقط "من" فرهنگی دارند. در اینجا دین و فرهنگ همانند ظروف مرتبطه می شوند که هویت انسان در آن شناور است. حال او چیستی و کیستی خویش را در آنها تعیین و تبیین می کند تا هویت وی به تعادل رسد. به عبارتی، در یک کلان­شهر غربی من می دانم که که نگاهم به خویش منطبق بر نگاهیست که دیگران بر من دارند. بدین شکل، یک هویت متقارن در جامعه دارم که بر پیشانی این هویت، یک "من" تثبیت و پذیرفته شده در جامعه حک گشته است. چنانچه دین نمی تواند بخش مهمی از هویت انسان باشد آیا فرهنگ نیز نمی تواند پاره مهمی از هویت وی باشد؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست و بستگی به آن دارد که فرهنگ را چگونه برداشت کنیم یا آنکه از فرهنگ چه انتظاری داریم.

گرچه تعاریف بی­شمار از مفهوم فرهنگ داده می شود اما می توان این تعابیر گوناگون را بر دو محور اصطلاحاً شرقی و غربی چرخاند. در غرب گشتاور فرهنگ عموماً دین نیست بلکه "طبیعت" است. شاید بی­ سبب نباشد که در شرق، فرهنگ غربی را نیهیلیستی هم می­خوانند. البته این فرهنگ نیهیلیستی هم به مرگ آدمی نظر دارد و هم به حیات او؛ بنابراین هم فرهنگ مردگان است و هم فرهنگ زندگان. در آنجا فرهنگ تنها از آن زندگان نیست بلکه از آن مردگان نیز هست. به این سیاق در تاریخ می خوانیم که در آغاز دوره مدرن، آلمان خلأ دین را با سرنوشت گذشتگان یا همان "آگاهی" تاریخی پر کرد. این فرهنگ پس از بُرهه رمانتیسم و در آستانه مدرنیته، گشتاورش را تعویض می کند و بجای دین، طبیعت را محور چرخش و زایش فرهنگی قرار می دهد. آنگاه در غرب به تدریج فرهنگ طبیعی می شود و طبیعت نیز فرهنگی می شود، به بیانی زیست طبیعی همان زیست فرهنگی شناخته می­شود.

در شرق و بویژه در خاورمیانه اما گشتاور فرهنگ هم­چنان دین است. در این منطقه گستره ­ی دین آنچنان فراخ است که فرهنگ را به درون خویش بلعیده است. در ایران وُلگاریزه شدن مفهوم فرهنگ و کاربرد بی ­هنگام آن سبب گشته که نتوان تعلق این مفهوم را به دین، زبان و هنر آشکار ساخت. رایج است که فرهنگ را به اشتباه در کنار هنر بکار می بریم تا نشان دهیم انسان با فرهنگ لزوماً انسان باهنر است و در نتیجه ارزشمند نیز هست. افزون براین، معمولاً فرهنگ را مترادف با مفهوم تمدن می شناسیم؛ حال آنکه تمدن دلالت بر رویه سطحی جامعه دارد و فرهنگ دلالت بر باطن یا "روح" مشترک یک ملت دارد. نمادها و مظاهر سرد شهرنشینی و شهرسازی از شمار سنگ و پولاد و بتُن، نشانه تمدن یک ملت است اما چرا و چگونه زیستن آن ملت را فرهنگ و دین آن ملت یا روح جمعی تعیین می کند. به این سیاق تمدن سرد و سطحی می شود و فرهنگ نیز گرم و عمقی.

در غرب دوران گذار "هویت" از دین به فرهنگ یا به عبارتی دوران تغییر گشتاور هویت جمعی از دین به "طبیعت" را دورانی بسیار سهمگین و پر هزینه می­دانیم که تاریخ معاصر شاهد آن است. حال پنداری این گذار هولناک خاورمیانه را در هم تنیده است و شاید در این سال­ها آنجا را باید خاور خون نامید. این هویت در برزخ دین و فرهنگ قرار دارد و به بیان فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور پنداری در برزخ "خارپشت" گرفتار شده­ ایم. اینک نه می توانیم (شایدهم نه می­خواهیم) از این دل بر کنیم و نه از آن. شوپنهاور نیز دویست سال پیش سرنوشت آلمان را به برزخ خارپشت تشبیه کرده بود که باید این را انتخاب کند یا آن را.


---------------


کشورهای اسلامی منطقه وجریان داعش یا خلافت اسلامی / محمد تقی فاضل میبدی


امپراطوری عثمانی حدود شش قرن بر بخشهای مهم خاورمیانه وقسمتی از شمال آفریقا ودر حوزه مدیترانه خلافت کرد . این امپراطوری بعد از حکومت عباسیان که بیش از پنج قرن بر دنیای اسلام حکومت می کردند ،از پهناورترین ومقتدرترین خلافت اسلامی بوده است. تا انقراض خلافت عثمانیان حکومت بر محور خلافت می چرخید واین شخص خلیفه بود که در کشور پهناور اسلامی تصمیم می گرفت. پس از جنگ جهانی اول وفروپاشی دنیای خلافت عثمانی وتجزیه کشورها وبا پیدایش فلسفه‌های سیاسی جدید، اداره کشورها شکل دیگری به خود گرفت. ترکیه که مرکز خلافت عثمانی بود با آمدن آتاتورک مدرنیته را با خود به همرا ه آورد وجمهوریت شکل مدرن حکومت شد . کسانی که دغدغه حکومت اسلامی داشتند و یا اسلام سلطنتی را می خواستند با جمهوریت از در مخالفت بر آمدند وشیوه درست حکمرانی را سنت سلف می دانستند تا با آن احکام شریعت را به اجرا در آورند. اخوان المسلمین در مصر، فداییان اسلام در ایران و سایر گروههای سلفی چون وهابیت در عربستان وبعدها القاعده، طالبان، النصرة و از همه افراطی تر داعش و بوکو حرام ادعای این را دارند که باید شریعت اسلام به شکل پیشین(سلف) زنده واجرا شود. ما به نقد وبررسی این جریانهای فکری در این نوشته کوتاه وارد نمی شویم .- درنوشته‌ای در روزنامه شرق به جریان ریشه‌های فکری وفقهی داعش مطالبی آوردم-  اما آن چه مورد اهتمام است، موضع کنونی کشورهای اسلامی در منطقه در قبال این جریان های تند وخشونت بار فکری است که خلافت اسلامی را در سر می پرورانند. بر این باورم که این رویداد علاوه بر بستر فکری وفقهی بستر‌های سیاسی و بین الدول منطقه‌ای دارد که نمی توان از کناران گذشت وتنها با برخورد نظامی آن را به کنار زد .


۱-از چیزهایی که بستر نفوذ این حرکتهای افراطی را آماده کرده سیاستهای فرقه گرایی در برخی کشورهای اسلامی است. امروز وهابیت به عنوان یک مذهب اقلیت اسلامی خود را برحق می بیند وسایر فرقه‌ها ومذاهب اسلامی را باطل می شمارد. در این راه شیوه‌های خشنی در پیش گرفته است. بر این باور است که با بازگشت به سنت سلف می توان جهان را اداره کرد. هر نوع بنای مذهبی که خارج از این فرقه باشد انهدام آن را واجب می شمارد.  یا در نگاه برخی شیعیان تندرو – که متاسفانه این دعواها به شبکه‌های ماهواره‌ای کشیده شده است – فرفه‌های اهل سنت باید از حقوق اجتماعی محروم باشند چون خارج از مدار ولایت زندگی می کنند.  و یا عکس آن در عربستان است که باید شیعه‌ها در انزوای سیاسی قرار گیرند. کاری که در این چند سال در عراق توسط سیاست حاکم برای اهل سنت  صورت می گرفت، در حالی که مرجعی چون آیت الله سیستانی اهل سنت را برادران خود می خواند. این سیاست ها به طور طبیعی راه را برای نفوذ گرو‌های افراطی فراهم ساخت ومی سازد .

۲- بستر سیاسی دیگری که زمینه رشد این گروهها را فراهم می نماید، اختلاف کشورهای اسلامی بر مبناهای ایدئولوژیک است .ایران، ترکیه، عربستان و مصر چهار کشور بزرگ منطقه هستند که می توانندبا کنار گذاشتن اختلافات اید ئولوژیک  و بر مبنای عقلانیت وحفظ منافع جلوی رشد این گروه‌های تندرو را بگیرند. ودر کنار هم، برای نجات برخی از کشورهایی که می رود به جنگهای ناپایدار فرقه‌ای گرفتار شود، سیاست واحدی را اتخاذ کنند. چرا باید کشورهای غربی در حوزه بالکان مسلمانان را از دست صربها نجات دهند. البته اگر نمی بود نسل کشی ادامه پیدا می کرد. چرا دیکتاتورهای منطقه باید توسط ارتش آمریکا و یا ناتوسقوط کنند ؟چرا باید حکومتی به نام طالبان در افغانستان با آن تفکر ارتجاعی پدید آید تا به دست آمریکا نابود شود. وحالا مصیبت بزرگی که در عراق و سوریه برای مسلمانان پیش آمده و مسلمانان را به حکم فقهی و به نام خدا ورسول می کشند و شیعه وسنی را در برابر هم قرار داده ومی دهند. چرا کشورهای بزرگ اسلامی با سیاست واحد برای دفع این بلایا نمی کوشند ودرکنار هم سخن نمی گویند ؟ مگر پیامبر اسلام نفرمودند: من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم، اگر کسی برای رفع گرفتاری مسلمین اهتمام نورزد ،او مسلمان نیست. مگر کشورهای بزرگ اسلامی منطقه اهل یک آیین وقبله وقرآن نیستند؟ چرا باید بقای قدرت بر بقای وحدت مسلمین پیشی گیرد؟ اگر وزرای خارجه ایران ،عربستان ،مصر وسایر بلاد اسلامی بر سر یک میز ،منهای مسایل قومی وقبیله‌ای ،بنشینند وسیاست واحدی در برابر این گروههای افراطی بگیرند وچند میلیون مسلمان را از این جنگهای جاهلانه نجات دهند ،چه مشکلی ایجاد می شود؟ مگر در قرآن نیامده است که قتل یک انسان معادل قتل همه انسانهاست ؟(من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا ،بقره ۳۲) نگارنده براین باور است که این گروههای افراطی به اصطلاح دینی از جاهایی هدایت می شوند تا آبروی شریعت را پاک بریزند واسلام را از چشم جهانیان بد نام سازند . امروز فضا به گونه‌ای رقم می خورد که تا ازاسلام وقرآن سخن می گویی به خشونت طلبی متهم می شوی . اگر کسی با نگاه عالمانه ومنصفانه به قرآن کریم نظر بیفکند ، نه تنها تمام مسلمانان در کنار هم ، که تمام انسانها را از هر دین وآیینی ،در کنار هم می بیند. متاسفانه اختلاف دول کشور اسلامی وهمه چیز را ایده ئولوژیک نگاه کردن باعث فقر وعقب ماندگی وکشتارهای خونین میان شهروندان گشته است. روزانه چند میلیون بشکه نفت از کشورهای مسلمان نشین سرازیر انبارهای کشتیهای غول پیکر وراهی کشورهای پیشرفته می شود ؛ اما در غالب کشورهای اسلامی بیشتر مردم در فقر ومحرومیت بسر می برند.غالب اخبار جنگ وکشتار مربوط به کشورهای اسلامی واین منطقه نفت خیز است .آیا اگر میان دول مسلمان اتفاق نظر در این گونه موارد بود، تعداد دوهزار و دویست نفر از زن وکودک وغیر نظامی در غزه به دست اسراییل جان می باختند وهزاران انسان بی‌خانمان؟ از پیامهای جاودانه اسلام در روزهای نخست مهار کردن خون وجلوگیری از اسراف در قتل بود. و قتل را فقط در قصاص ،آن هم یکی از سه راه پیشنهادی بود وعفو را مقدم تر ومطلوبتر از قصاص دانست و جنگهای میدانی را تنها برای دفاع جایز شمرد . کشتن ایزدی هاوغیر مسلمانان  در عراق ومسیحیان توسط گروه بوکو حرام بر خلاف اصل مسلم قرآن کریم است . چه رسد به کشتار مسلمان به دست مسلمانی دیگر.

۳- در کنار ضرورت اتحاد دول اسلامی در برابر گروههای افراطی ،اتحاد عالما ن ومفتیان مسلمان است. چرا یک شورای افتا از میان علمای شیعه وسنی در برابر این نوع رویدادها تشکیل نمی شود . مگر امام علی (ع) با خلفای زمان خود در باره مسایل مهم جهان اسلام به شور نمی نشستند؟ مگر خلیفه دوم بار‌ها امام علی را به شور دعوت نکرد؟  در این روزگار چگونه می شود که سران کشورهای اسلامی با دول غیراسلامی راحت تر می نشینند و مسایل خودرا حل وفصل می نمایند؛ اما میا ن عربستان و ایران و مصر وعراق چنین نشستهای دوستانه وجود ندارد. در این زمان خیلی از رسانه‌های دنیا برای مشوش کردن چهره رحمانی اسلام به اوضاع فعلی مسلمین استناد می کنند . مسلمانی به طرز فجیعی به دست مسلمان دیگر سر بریده می شود. هر لحظه ممکن است جنگهای خونینی که در مسیحیت میان پروتستانها وکاتولیکها وجود داشت ، میان مسلمانان در زمان حاضر تکرار شود. نمی توان گفت در این میان تنها قاتلین مسولند. در نگاه دیپلماسی عالمان و حاکمانی که می توانستند جلوی این خون ریزیها را بگیرند، نمی توان مبرا دانست ." دار التقریب بین المذاهب" باید در کنار" دارالتقریب بین الدول "صورت گیرد. اگر همه علمای الازهر مصر در کنار علمای فیضیه ایران و هر دو در کنار مفتیان عربستان بنشینند و به توافقی برسند؛ اما روسای کشورها در کنار هم نباشند نتیجه مطلوبی نخوهد داشت .
نکته پایانی این که حرکتهای افراطی وستیزه جویانه ،چه در عرصه سیاست وچه در عرصه مذهب ، دود آن به چشم ملتها خواهد رفت وکشورهای اسلامی را گرفتار خواهد ساخت . در دنیای امروز جز از راه مسالمت آمیز واین که دولتها در کنار هم بنشینند و رو در رو سخن خود را بگویند وکینه‌ها را از دل فرو شویند ومنافع ملتها را پاس بدارند و گذ شته‌ها را در حد ممکن یاد آور نشوند، راه دیگری برای تحقق صلح و مبارزه با افراطی گری وجود ندارد. شاید معدود افرادی باشند که منافع خودرا در این تندرویها ببینند و زمینه را برای ستیز میان دول وعرصه را برای ایجادخشونت فراهم سازند؛ اما باید به هوش بود که چنین زمینه هایی در کشورهای اسلامی بوجود نیاید  وحقوق هر انسانی در هر آیینی به طور برابر حفظ شود. به تعبیر یکی از عارفان : هر کس در این سرای در آید نانش دهید واز آیینش نپرسید . بفرموده امام علی (ع) اما اخ لک فی الدین واما نظیرلک فی الخلق .

بیا که رونق این کارخانه کم نشود 
 به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی (حافظ)

 ----------------------


جلوى "دولت اسلامى" را بگيريد! / نوید کرمانی 

  در اين روزها بنظر مى رسد كه نه تنها آمريكا، بلكه جوامع مدنی جهان به صورت یکپارچه به ضرورت جلوگیری از نسل كشى قريب الوقوع مسيحيان، ايزديان و ديگر اقليت هاى مذهبى پی برده باشند. دولتهای آمريكا و ايران نيز، باوجود دشمنی ديرينه خود، به اين نقطه نظر مشترك رسيده اند كه برای كردهای درگیر با "دولت اسلامى" سلاح ارسال کرده و از تلاش نخست وزير منتصب حيدر العبادى براى تشكيل دولتى فرافرقه ای و مذهبی، حمايت كنند.

سياست خارجى اروپا برخلاف اختلاف نظرهای مشهورِ همیشگی و سنتی درون خود، دست دولت هاى عضو را براى مداخله ویا عدم مداخله در این فاجعه انسانی باز گذارده است. در آلمان سياستمداران كاملا متفاوتی مانند گرِگور گيزى، جِم اُزدِمير و اِلمار بروك نیز حول محور ضرورت کمک نظامی به خصوص از جانب آلمان به مخالفان دولت اسلامی با هم هم نظر می باشند.

جالب توجه است كه (در آلمان) حزب سبزها كه با جنبش صلح طلبى شكل گرفته است، نخستين حزبى بود كه حمله هوايى آمريكا را به مواضع "دولت اسلامى" صريحا تاييد كرد؛ آن هم با يك چرخش قابل توجه كه نشان از مرور و بازنگرى اين حزب در درون خود دارد و آن اينكه تروريست ها را فقط ميتوان به شيوه آمريكايى ها شكست داد و نه با كنار گود نشستن و تشكيل دادن ميز گرد.

نشانه هاى اميدواركننده اى وجود دارند كه جامعه جهانى به موقع وارد عمل شده و امكانات انسان دوستانه براى پناه جويان فراهم كند و از تكرار هجوم گسترده اقليت هاى پناهجو به شهرهاى كردنشين مثل اربيل و مشکلاتی كه در اين شهرها براى پناهجويان اتفاق افتاد، پيشگيرى كند. اما اين اقدام كافى نيست و فقط مي تواند یک آغاز باشد. این امكان جدى وجود دارد كه با حمله هاى هوايى آمريكا و ارسال سلاح برای كردها بتوان پيشروى مهاجمان "دولت اسلامى" رامتوقف كرد،-اما شهر ميليونى مانند موصل را نمى توان اين گونه آزاد ساخت. 
دولت آينده عراق و جامعه جهانى نبايد بپذيرند كه يك گروه تروريستى با تعداد حداکثر ٢٠٠٠٠ نفر به منطقه اى به وسعت آلمان تسلط پیداکرده و به کشتار، شکنجه، آزار و تصفيه های قومى و مذهبى بپردازد. در غیر این صورت آنها با امید به موفقيت های بيشتر از آنچه در كردستان داشتند، وارد مناطق سنى نشين شمال لبنان شده و شهر بزرگ دیگری مانند طرابلس را تحت سلطه خود درخواهند آورد. در اين صورت از مرزهاى ايران تا ساحل درياى مديترانه نسخه اى "پل پوت" *ى از اسلام حاكم خواهد شد. 
اروپا شايد بتواند يا حتى بايد بپذيرد كه نظام های سیاسی کشورهای خاورمیانه مضمحل گردند و نباید صرفا به دلیل امکان روی کار آمدن نظام های بدتر، هراسی از اضمحلال این نظام ها که درقرن بیستم به شیوه استبدادی بوجود آمده اند، داشته باشد. اما آن چه براى هيچ دل همدردى پذيرفتنى نيست این است که تنها یک گروه تروريستى مانند "دولت اسلامى" تمدنی هر چند شکننده اما غنى که در طی هزاران سال از قوميت ها، مذاهب و زبان هاى شرق مديترانه بوجود آمده، را نابود كند.

مبارزه علیه چنين افراط گری هایی كه مبانی خود را بر اسلام نهاده است، نمی تواند تنها به دست آمريكا و يا كشورهاى مسيحى، كه به حق نگران همدينان خود هستند، موفق شود. اين مبارزه بايد به خصوص مبارزه كشورهاى اسلامى و هم چنين روشنفكران و عالمان دينى آنها و بطور کلی همه مسلمانان باشد. چرا که این سنت واعتقادات آنهاست که با تفسیرهای دگم و متوهم دولت اسلامی که فاقد هرگونه توجیه تاریخی و انسانی است، نابود می گردد.

اسلام دوران تکوین خود را، آن زمان که هنوز دين اكثريت مشرق زمين نبود، بيش از هر مذهب بزرگ ديگرى مديون گفتگوى مستقيم با عالمان، مترجمان، فلسفه دانان، اديبان و دانشمندان ديگر ملت ها و مذاهب است. 
شكوفايى فكرى و فرهنگى اسلام هرگز به تنهایی از آن خود نبوده بلكه سنت هاى کهن دیگری در این شکوفایی سهیم بوده اند، سنت هايى كه اسلام در اوج شکوفایی بجاى دفع آنان به جذب آنان پرداخت.
بويژه دنياى عرب نتوانست خروج يهوديانش را بعد از تاسيس كشور اسرائيل از لحاظ فرهنگى جبران كند.

بحران کنونی پیامدهای قابل لمسی براى اروپا و رفاه و امنیت شهروندان اروپایی و هم چنین همزيستى فرهنگ هاى مختلف شهرهاى اروپا خواهد داشت. 
حال اگر ديگر اقليت ها نيز، به خصوص مسيحيان، ناپديد شوند ، مشرق زمين به همان كوير خشك و بى آب و علفى تبديل خواهد شد كه پيامبرانش از آن سو آمدند. تهديدى كه در ٢٠١٤ قرار است رخ دهد يا در حال رخ دادن است، در ابعاد و پى آمدهايش براى خاور نزديك تنها با ابعاد و پى آمد هايى كه جنگ جهانى اول براى اروپا داشت، قابل مقايسه است و يا حتى با جنگ بزرگتر و مصيبت آورتر دوم.

پس چه بايد كرد؟ ادعاى دانستن جواب اين سوال یقینا صادقانه نخواهد بود. شرایط هم چنان به جای اینکه حل و ساده شود، پیچده تر می شود. جبهه ها در هم آميخته و اشتباهات، نه تنها توسط سياست خارجى آمريكا، آنقدر زياد و غير قابل جبران هستند كه باید به موازات كمك هاى انسانى و عمليات ناگزير نظامى، به از هم گشودن اين گره هاى مختلف آغاز کرد. (...)
تروريست هارا با دست روی دست گذاشتن نمی توان شكست داد. اما اگر آن دسته از كشورهايى كه نقش مستقيم در اين درگيرى دارند، بر حول محور مشترک خود، يعنى ثبات منطقه، متمركز شوند، قطعا مى توان عليه بیست هزار جنگجوى هرچند بى رحم، به نتيجه رسيد: ايالات متحده كه با حمله ويرانگر خود به عراق و خروج زود هنگام خود مرتكب اشتباهات بزرگى شد، ايران كه با سياست شيعى مردم سنى را به سوی افراط گرايان سوق داد، كشورهاى خليج كه گروه هاى جهادى را با كمك هاى میلياردى خود حمايت كردند، تركيه كه مرزهاى جنوب شرقى اش را بيش از اندازه به روى "دولت اسلامى" باز گذاشت، سوريه كه به سرکوب اكثريت ملت خود پرداخته و روسيه نیر که باهمراهی ايران پشت رژيم ضد انسانى اسد ايستاده است و سرانجام اروپا كه قادر نيست پتانسيل کلان اقتصادى، سياسى و ديپلماتيك خود را در سياست جهانى به درستى به كار بندد؛ اكنون زمان آن رسيده است كه سرسخت ترين دولت ها نيز به اين نتيجه برسند كه منافع خودشان نيز از طرف آن هيولايى تحديد مى شود كه در بازى بزرگ**Great Game اوائل قرن ٢١ پديد آمد. اين بازى بايد متوقف شود.
جلوى "دولت اسلامى" را بگيريد!

 ( این نوشته نخستین بار در فرانكفورتر روندشاو به زبان آلمانی منتشر شده و توسط آزاده فضيلى به فارسی ترجمه شده است.)

توضيحات  مترجم: 
*پل پوت سياست مدارى كمونيست بود كه در سال ١٩٧٥ تا ١٩٧٩ كشور كامبوج را به شيوه ديكتاتورى شديد رهبرى مى كرد. او " برادر شماره ١" حزب خمر سرخ بود و مخالفان خود را به شكل سيستماتيك حذف مى كرد. روشنفكرى امرى بى مورد تلقى مى شد و كامبوجى ها مجبور به رعایت پوششی واحد و كار سخت بر سر مزارع ها بودند. تعداد كشته شدگان اين دوران سياه كامبوج بين يك تا سه ميليون تخمين زده مى شود.

**Great Game يا بازى بزرگ نامی است که به رقابت‌های سیاسی و نظامی دو امپراتوری بزرگ بریتانیا و روسیه تزاری در آسیای مرکزی داده شده‌ است و امروزه در رابطه با رقابت هاى كشورهاى آمريكا، روسيه، چين، پاكستان، هند، ايران و تركيه بر سر نفت و گاز به كار گرفته مى شود. البته از آن جايى كه نويسنده از "بازى بزرگ اوائل قرن ٢١" صحبت مى كند، به نظر مى رسد اشاره اش مربوط به مداخله آمريكا در افغانستان و عراق باشد و سياست هايى كه از آن پس تا كنون در اين منطقه توسط غرب دنبال شده است. 
براى اطلاعات بيشتر در مورد "بازى بزرگ جديد":
http://www.alternet.org/story/11692/the_new_great_game%3A_oil_politics_in_central_asia

نويد كرمانى نويسنده و اسلام شناس و مقيم آلمان است. 

---------------------

سهم مدرنیته در شکل‌گیری داعش / عرفان بادکوبه

گزارش‌هایی که نمایی نزدیک از اعضای گروه تروریستی داعش ارائه می‌دهند، به‌خوبی نمایان‌گر آن‌اند که این گروه بیش از آن‌که دست‌پخت خشونت‌طلبی نهفته در سنت اسلامی باشد، نمایان‌گر بحران معنا و هویت برخی غربیان، به‌خصوص تازه مسلمانان آن دیار، است.

تندروی و خشونتی که آنان به خرج می‌دهند، ناشی از بدوی‌بودن نیست. در یکی از کلیپ‌های تبلیغاتی آنان (دقت کنید! کلیپ تبلیغاتی) آنان همگانی را که از «بی‌معنایی و کسالت» خسته شده‌اند، دعوت می‌کنند تا به گروه دولت اسلامی بپیوندند. سکانس بعدی جوانی را نشان می‌دهد که با عینک دودی مارک‌داری در پشت خودرویی زرهی در بیابانی بی‌آب و علف در موقعیتی توریستی (برای غربیان) مشغول عملیات تروریستی است. جوان که با لهجه‌ای بریتانیایی صحبت می‌کند، به سمت دوربین برمی‌گردد و می‌گوید: «ما اهل زندگی تن‌پرستانه و آسوده‌خواهانه نیستیم، این‌جا سختی‌هایی دارد ولی همگی در کنار هم برای زندگی در جنب خدا تلاش می‌کنیم.» (نقل به‌مضمون) موقعیتی که آنان خلق کرده‌اند، کمی پیچیده‌تر از موقعیت تروریست‌های بازی کامپیوتری کانتر است. آنان تروریست‌هایی‌اند که با بمب‌گذاری به زندگی خود و دیگران معنا تزریق می‌کنند. خود را مسلمان و مؤمن می‌نامند و دیگران را کافر و مشرک. شأن آبجکتیو این نام‌ها، که خبر از موقعیت حقیقی آدمیان در کائنات می‌دهد، به آنان احساس رضایت می‌دهد. آنان از شهروندی خسته‌اند و می‌خواهند هویتی مشترک بر مبنای باورهای‌شان بسازند: «إنما الحیاه عقیده و الجهاد»

پیوند این جوانان با مدرنیته فقط به بهره‌ای که از تکنیک می‌برند، منحصر نیست. آنان به روایت نهیلیستی از مدرنیته نیز مؤمن‌اند. آنان سرگشتگانی‌اند که از «زندگی روزمره» خسته شده‌اند. مدرنیته برای آنان یعنی روزمرگی تا پرتگاه مرگ و اسلام برای‌شان زندگی‌ای است تا آستانه‌ی جاودانگی.

آنان آرمان‌خواهانی‌اند که به خشونت نیاز دارند و نکته‌ی مهم و شاید برگ برنده‌ی آن‌ها دقیقاً همین‌ است. خشونتی که آنان می‌ورزند، مبتنی بر ضرورت‌های دلالی متن مقدس و اساس وفاداری به اسلام نیست. نحوه‌ی زیست جدیدی که برگزیده‌اند، خشونت‌ورزی را برای آنان بدل به امری ضروری کرده است. خشونت به آنان احساس واقعی‌بودن می‌دهد. در جهانی که همه‌چیز به تیغ نسبیت سپرده ‌شده و ارزش‌ها و آرمان‌های بشری نمی‌تواند مکان و مکانتی جز برساخته‌‌باوری اجتماعی بیابد، وفاداری به ”حقیقت“ نه در عرصه‌ی نظر که در عرصه‌ی عمل احراز خواهد شد و عمل هم‌ارز با حقیقت، خشونت است؛ بکش و کشته شو تا حرف‌ات را باور کنم. هم‌ارزی مرگ (که کشتن و کشته‌شدن دو روی مختلف آن است) و حقیقت پیوندی دیرینه دارد. قرآن که از ادعای برخی یهودیان مبنی بر ملکیت طلق بهشت به ستوه آمده است، آنان را چنین به استهزاء می‌گیرد:

قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم، پس اگر راست مى‏گوييد آرزوى مرگ كنيد. [۱]

پوچ‌گرایی آن‌ها بی‌نسبت با پوچ‌گرایی مدرن نیست. مورسو در بیگانه‌ی کامو در آن گرمای کنارساحل، اسلحه را به سمت مهاجر عرب نشانه رفت و او را کشت. هیچ معلوم نیست که چرا مورسو دست به قتل برد. اما دو چیز مسلم است: اول این‌که، او نفرتی از آن مهاجر عرب نداشت. دوم آن‌که گرمای هوای اطراف در این اقدام او مؤثر بود. او به اقتضای حال زندگی می‌کرد و آرمان بلندی نداشت. زندگی در پاریس یا حومه‌ی آن برایش فرق چندانی نمی‌کرد و خیس نبودن حوله‌ی اداره برایش مهم‌تر از ارتقای شغلی بود.

حال اسلحه به دست همزاد مورسو افتاده که عموزاده‌ی آن مهاجم عرب است. او هم بی‌نفرت شخصی می‌کشد، نیز همانند مورسو نسبت به آرمان‌های عمومی جامعه‌ی مدرن غرب بی‌اعتقاد است و در جدایی‌ای نسبی با سپهر عمومی جامعه قرار دارد. تفاوت در این است که این عموزاده‌ها آرمان بلندی دارند و جدایی‌شان از زندگی غربی آن‌ها را به زندگی آرمانی دیگری متصل کرده است که از هر نظر، حتی جغرافیای زیست، متفاوت با زندگی غربی است. زندگی جدید زندگی‌ای است در جنب خدا، دست در دست برادر مسلمان. دوباره، ایدئولوژی مرزها را شکسته و ترک و عرب و فرانسوی و بلژیکی و ... را هم‌هدف کرده است. گزارش یکی از خبرنگارانی که به داعش نفوذ کرده، با آب‌تنی برخی اعضای این گروه با فرزندان‌شان تمام می‌شود. همه‌ی رفتار و سکنات آن‌ها به یک جنتلمن غربی مدرن می‌ماند، اما وقتی دست به اسلحه می‌برند یا درباره‌ی باورها‌ی‌شان صحبت می‌کنند تروریست‌هایی بی‌رحم‌اند. به‌راستی که معجون غریبی است.

آن‌چه آنان کم دارند، زمان است و کمی زیست در ذیل یک ایدئولوژی اقتدارگرا. فرزندان آنان به راه پدران نخواهند رفت. چرا که آن‌چه پدران انتخاب کرده‌اند، به آن‌ها تحمیل خواهد شد. همین‌که مجبور شوند از ترس پدر در حالت جنابب به نماز جماعت بروند و زرق و برق زندگی غربی را از طریق رسانه‌ها ببیند، هوس زندگی در آن جایی که پدر از آن‌جا کوچ کرده در سرشان خواهد افتاد. مدرنیته به طرق مختلف این گروه‌ها را تولید خواهد کرد و تندروهای اسلامی هم، دست‌کم تا زمانی که نفت هست، از آنان استقبال خواهند کرد. نفت به تندروهای اسلامی فراغت تندروی و جداافتادگی از عمل جمعی و زیست تنگاتنگ اجتماعی داده است.

با همه‌ی این احوال، مبارزه با داعش کار آسانی نیست. این گروه هم‌زمان هیجان زیست معنوی و بازی کامپیوتری را درخود دارد. مدرنیته به همان نیرومندی‌ای که دموکراسی می‌سازد، ضد آن را هم تولید می‌کند.

 
[۱] بقره: ۹۴، ترجمه‌ی محمدمهدی فولادوند 

 ------------------------------


بستر فکری پیدایش افراط گرایی اسلامی / صدیقه وسمقی


آنچه که برخی آنرا بهار عربی خواندند و برخی دیگر بیداری اسلامی، اژدهای افراط گرائی اسلامی بود که به حرکت در آمد و جهانیان و حتی مسلمانان را با عملکرد خود به وحشت و هراس درافکند. این روزها اخبار مربوط به اعمال وحشیانه داعش همگان را متحیر ساخته است. این در حالی است که جهان اسلام در دهه‌های اخیر شاهد جنبش‌های متعدد اسلام گرائی در نقاط گوناگون چه در میان شیعیان و چه در میان سنی‌ها بوده است و هر یک با برافراشتن پرچم اسلام و با ادعای اجرای قوانین شریعت دست به اعمال غیر انسانی و وحشتناکی زده است. جنایاتی که با جنایات داعش در عراق و سوریه قابل قیاس است اما از آنجا که دو دهه قبل شبکه‌های گسترده اجتماعی و اطلاع رسانی همچون امروز وجود نداشت بسیاری از این فجایع به گوش مردم جهان نرسید. افراط گرائی نه تنها در سطح گسترش یافته وهر روز در نقطه‌ای گروهی جدید سر بر می آورد، بلکه به دلایل گوناگون تعمیق نیز یافته است. اگر در جمهوری اسلامی با زور و توهین و با شلاق و حبس و جریمه نقدی حجاب را بر زنان تحمیل کرده اند و یا با ترفند هایی مثل تفکیک جنسیتی زنان را به حاشیه می رانند، اگر طالبان در افغانستان در مخالفت با تحصیل دختران آب آشامیدنی مدرسه دخترانه را مسموم می سازد، اگر بوکوحرام در نیجریه دختران خردسال را از مدرسه می رباید تا به حکم شریعت بجای تحصیل، شوهر کنند، امروز اما گروه داعش گوی سبقت از همه ربوده ، مردان ایزدی را می کشد و زنان و دختران آنان را به عنوان برده در بازار به حراج می گذارد و چنین قانون شریعت را اجرا می کند. یکی به نام شریعت سنگسار می کند، تازیانه می زند آن دیگری به نام شریعت دست و پا قطع می کند و گردن می زند و امروز داعش به نام شریعت چنان می تازد و غارت می کند و ویران می سازد و قتل عام می کند که حتی گروه‌های افراطی سابق بر خود را دچار ترس و واهمه می سازد تا آنجا که برخی از همین افراطی‌ها داعش را تروریست می خوانند برخی دیگر نسبت این گروه را با اسلام نفی کرده و بعضی دیگر از این گروه به دلیل اعمال وحشیانه آن اعلام برائت می کند. ا ین در حالیست که به گواهی منابع فقهی، میان مذاهب گوناگون اسلامی در تعریف و تعیین احکام شریعت اختلاف نظر بنیادین وجود ندارد. اگر آن یکی بهائی کشی می کند، دیگری به کفر و قتل شیعه فتوا میدهد و این یکی ایزدی کشی می کند و مسیحیان را کافر خوانده و غارت نمودن آنان را حق خویش می داند. همه در سنگسار و تازیانه و قطع دست و پا و اعدام و اعمال محدودیت و ستم بر زنان هم عقیده اند. به این عبارات توجه کنید: "جهاد با توجه به نیاز واجب کفائی است و کمترین حد آن یک بار در سال است به شرط وجود امام یا نایب او یا هجوم دشمنی که تهدید کننده اسلام است ...

زنان و کودکان(دشمنان اسلام) به بردگی گرفته می شوند و مردان بالغ اگر طی جنگ اسیر شوند حتما کشته می شوند مگر آنکه اسلام آورند، اما اگر پس از فرونشستن آتش جنگ اسیر شوند کشته نمی شوند و امام اختیار دارد که بر آنها منت نهاده و آزادشان سازد و یا در ازای آنان فدیه بگیرد و یا آنان را برده سازد ..." (اللمعه الدمشقیه، کتاب الجهاد ص ۷۴).

هر روز به میلیون‌ها طلبه در سراسر جهان اسلام در مدارس اسلامی و حوزه‌های علمیه قوانینی مانند آنچه در سطور بالا آمد،بنام قوانین اسلام و شریعت آموزش داده می شود. داعش، امروز این قوانین کهن را دستورالعمل خویش قرار داده و با اجرای این بخش از قوانینی که فقها آنرا قوانین شریعت می دانند این فرصت را برای همگان از جمله شریعت خواهان سابق بر داعش فراهم ساخته تا با مشاهده این نمایش دهشتناک به ارزیابی این قوانین و نیز معیار‌های فکری و اعتقادی خود بپردازند. مطمئنا عوامل متعدد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در پیدایش جریانهای افراطگرای اسلامی موثر است اما بدون وجود یک بستر فکری و اعتقادی ظهور این گروهها ممکن نیست. در واقع دیگر عوامل فرع بر عوامل نظری و اعتقادی محسوب می شوند. نگارنده معتقد است که جنبش‌ها و جریان‌های افراط گرای اسلامی بر دو رکن اصلی استوارند که در این نوشتار نه به تفصیل، بل به اختصار به آن ها اشاره می شود:

۱-عقیده به حاکمیت دین

عقیده به حکومت بر مبنای دین از آغاز ظهور اسلام، یکی از علل پیدایش فرقه هائی بوده که امروز عقاید آنها را افراطی می دانیم. این گروه‌ها معتقدند که با استفاده از قدرت سیاسی باید اقدام به اجرای قوانین شریعت نمود. برهمین اساس این گروهها می کو شند تا قدرت سیاسی رابه دست آورند. برای آنکه رابطه میان افراط گرائی اسلامی و عقیده به حاکمیت دین روشن تر شود می توان سوالی را به این شرح مطرح نمود که آیا بدون عقیده به حاکمیت دین ، افراط گرائی اسلامی فرصت ظهور می یابد؟

قوانین شریعت مجموعه‌ای از قوانین، آداب و سنن رایج در زندگی مسلمانان صدر اسلام است که فقهای اسلامی بر مبنای تفاسیر و باورهای خود آنها را گرد آورده اند و هر روز نیز در موضوعات جدید قوانین جدیدی خلق کرده به مجموعه قوانین شریعت می افزایند و دامنه آنرا گسترش می دهند. قرن هاست که مسلمانان تعریف فقها از شریعت را پذیرفته اند. هنوز هم بسیاری از مسلمانان همین عقیده را دارند . اینگونه مسلمانان که قوانین موسوم به قوانین شریعت را الهی و مقدس می دانند، مسلمانان سنتی خوانده می شوند. این گروه در حوزه فردی به این قوانین عمل می کنند، اما عقیده ندارند که این قوانین را چه در حوزه فردی و چه اجتماعی باید بر دیگران تحمیل کرد. اما اگر مسلمان سنتی عقیده داشته باشد که قوانین شریعت را باید با استفاده از هر ابزاری بر دیگران تحمیل نمود او را می توان افراط گرا نامید. افراط گرایان برای تحمیل قوانین شریعت نیازمندقدرت سیاسی هستند و حتی اگر حکومت را بدست نیاورند، در حدود توانائی خویش از ابزارهای زور و خشونت برای رسیدن به منظور خود استفاده می کنند. تشکیل حکومت و بدست آوردن قدرت سیاسی بهترین و قوی‌ترین ابزاریست که می تواند آنان را به مقصود برساند. اگرچه اعتقاد به تشکیل حکومت درشکل گیری برخی مذاهب شیعی مانند زیدیه، اسماعیلیه و حتی امامیه موثر بوده امابسیاری از فقهای شیعه قائل به تشکیل حکومت به نام دین و توسط فقیهان نبودند و حتی اجرای حدود و قصاص را توسط آنان جایز نمی دانستند . احتیاط فراوان آنان در مراعات حقوق مردم بویژه در حوزه مجازات و ترس از وقوع خطا و اشتباه که موجب اعمال ستم به مردم و مخدوش شدن چهره اسلام می شود مبنای عقیده آنان بوده است. این عقیده می توانست مسلمانان را از افراط گرائی حفظ نماید . نگاهی به دستورالعمل گروه‌های افراطی اسلامی نشان می دهد که به عکس نظریه فوق یکی از مهمترین بخش هایی که آنان بر اجرای آن اصرار دارند، قوانین مربوط به حدود و قصاص است. بخش مهم دیگر دستورالعمل آنان قوانین خانواده است که اساس آن ریاست و برتری مرد نسبت به زن و نابرابری حقوق زن و مرد است. اگرچه در جوامع اسلامی بخش هائی از شریعت که با فرهنگ مسلمانان در آمیخته به طور عادی اجرا شده و می شود مانند قوانین خانواده، اما در اکثر جوامع اسلامی قوانین مربوط به حدود از دیرباز شاید بر اساس همان نگاهی که بسیاری از فقهای شیعه نیز داشته اندو دلائل دیگر کنار گذاشته شده است. جوامع اسلامی تحت حکومت‌های غیر دینی توانسته اند به آرامی و نرمی دانش و تجربه خود را به کار گیرند و بخش هائی از قوانین شریعت را که با شرایط امروز سازگار نیست اصلاح کنند. در این میان اصلاحاتی که در قوانین خانواده به نفع زنان صورت گرفته موجبات خرسندی نسبی زنان را فراهم ساخته است . ا ین حکومت‌ها اگرچه همواره تحت فشار روحانیت بوده اند و اگرچه فقهای اسلامی هنوز از نفوذ زیادی برای تحمیل افکار و عقاید خود برخوردارند اما هرگاه که مبنای حکومت، دین و شریعت نبوده راه برای عبور از تضاد‌ها و چالش‌های میان شریعت و مقتضیات روز وجود داشته است. به این ترتیب شریعت به سدی در برابر مردم تبدیل نمی شودکه چاره عبور از آن فقط شکستن آن باشد. رژیم پهلوی ، رژیم‌های مصر و تونس و ترکیه در دهه‌های اخیر نمونه‌های این نوع حکومت است. حتی در کشوری مانند مراکش که پادشاه مجری شریعت است با توجه به اینکه وی به دلیل عقل گرائی از قدرت سیاسی برای تحمیل قوانین موسوم به شریعت استفاده نکرده و راه را برای اصلاحات گشوده، شریعت به معضلی جدی تبدیل نشده است. اما هرگاه حکومت هائی ظهور کرده اند که دستور العمل آنها اجرای شریعت بوده جامعه با بحران جدی روبرو شده است. سی و پنج سال بحران سیاسی ، اجتماعی و حقوقی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران نمونه‌ای از این بحران است. همچنین در این رابطه می توان به بحرانی که طالبان در افغانستان و یا پاکستان آفریده اشاره نمود. روی کارآمدن اخوان المسلمین در مصر پس از مبارک و تلاش این گروه برای عمل کردن به شریعت نیز در مدت کوتاهی بحران آفرین شد. ده‌ها سال است که جهان اسلام یک چالش مهم فرهنگی و حقوقی را تجربه می کند و آن چالش با قوانین فرهنگی و حقوقی شریعت است. حکومت‌های غیر دینی این چالش را تسهیل و حکومت‌های دینی آنرا سخت و جدی کرده اند. این چالش سخت که نتیجه اصرار حاکمان دینی و پیروان آنها برای تحمیل عقاید خود بر مردم با استفاده از زور از یکسو و مقاومت مخالفان این عقاید از سوی دیگر است افراطی گری را از سطح حاکمان دینی و پیروان آنها به تمام جامعه و بویژه مخالفان تسری می دهد. باید گفت هرچند که قوانین شریعت در جهان اسلام یک چالش جدی محسوب می شود اما مادامی که مبنای حکومت قرار نگیرد بحران ساز نمی شود و جوامع با عقل و دانش به مرور زمان می توانند چالش موجود را حل و فصل کنند، اما آنچه که راه را بر حل و فصل منطقی موضوع می بندد عقیده به استفاده از زور و قدرت برای اجرای شریعت است که امروز جهان را با پدیده‌های شگفت انگیز غیر انسانی از قبیل آنچه داعش انجام می دهد مواجه ساخته است. اگر نبود عقیده به تشکیل حکومت دینی، هرگز چنین گروه‌های جنایت کاری شکل نمی گرفت و چون اژدهائی که آتش از دهان آن می بارد به حرکت در نمی آمد.

۲- عقیده به سنت

دستورالعمل کسانی که معتقد به حکومت اسلامی هستند همانا شریعت است. در واقع بدون قوانین شریعت، حکومت اسلامی مفهومی ندارد. پشتوانه و مستند اصلی شریعت، سنت است. صرف نظر از اینکه طبق نظر مذاهب شیعه و سنی سنت را شامل سنت پیامبر و اهل بیت بدانیم یا شامل سنت پیامبر، صحابه و تابعین، منابع فقهی و منابع روائی گویای آنست که بستر سنت میان مذاهب گوناگون، مشترک است. سنت به استثنای بخش کوچکی که شامل واجبات ومحرمات است، مجموعه‌ای از قوانین و آداب و رسوم رایج در خاستگاه اولیه اسلام است که توسط فقها تدوین یافته وبدون دلیل موجه شریعت اسلامی نام گرفته است. قوانینی که گروههایی برای اجرای آنها قیام می کنند، مردمان را می کشند و بر ملت‌ها و اقشار گوناگون بویژه زنان ستم می کنند حال آنکه این قوانین جایگاهی در اصل دین اسلام ندارد و برآمده از فرهنگ، تجربه و شرایط زندگی مخاطبان اصلی اسلام می باشد. نهادن عنوان شریعت بر قوانین مدنی و جزایی رایج در میان نخستین مسلمانان و عقیده به قداست این قوانین و لزوم تبعیت از آنها عقیده ایست مناقشه برانگیز که در دنیای امروز مشکلات فراوانی را برای جوامع اسلامی به وجود آورده و اسلام را نیز در برابر پرسش‌های سختی قرار داده است. اعتقاد به قداست سنت، در معرفی چهره اسلام، علوم اسلامی، تفسیر قرآن وحتی تعریف ارزش‌های اخلاقی اسلامی تاثیر فراوانی داشته که بخشی از آن منفی بوده است. فتوای فقها با استناد به سنت در رابطه با موضوعات جدید برای اثبات این ادعای بی‌اساس که اسلام برای همه موضوعات دارای حکم و قانون است وانتساب آنها به شریعت، نیز مقوله‌ای قابل توجه است. تعریف مذکور از شریعت و دامنه آن و الزامی دانستن تبعیت از آن، یعنی احیای سنت‌های کهن که با شرایط امروز جوامع اسلامی سازگاری ندارد و تجربه اجرای این قوانین در توسط حکومت‌های دینی معاصر مانند جمهورری اسلامی ایران و نتایج بدست آمده از آنها گواه این مدعا است. قرنها این قوانین به نام شریعت در منابع فقهی ثبت و ضبط شده و به مسلمانان در مدارس و حوزه‌ها تدریس شده است. قرنهاست که سنگسار و تازیانه زدن حکم شرعی خوانده می شود. قرنهاست که در منابع فقهی جز اسلام، یهود و مسیحیت و بعضا دین زرتشت ، دین دیگری به رسمیت شناخته نمی شود. صاحبان عقاید و ادیان دیگر گمراه خوانده می شوند. حتی فرقه‌های گوناگون اسلامی یکدیگر را ضاله می خوانند و برخی از فرقه‌ها جهاد با فرقه‌های ضاله از نظر خود را واجب می دانند. جهادی که کشتار گمراهان و به غنیمت گرفتن اموال ، زنان، دختران و کودکان آنها را به دنبال دارد. این عقاید حتی امروز نیز به نام شریعت به طلاب دین آموزش داده می شود. عقایدی که امروز داعش بخشی از آنرا عملا به نمایش گذاشته و نفرت وانزجار همگان را برانگیخته است. اگر چه در پیدایش این گروه‌ها عوامل سیاسی و دستهای پنهان و آشکار موثر می باشند اماعلت اصلی وجودی این گروه‌های خطرناک را باید در مبانی فکری و اعتقادی که به نام عقاید و افکار اسلامی ترویج می شود جستجو کرد. داعش و گروه‌های جنایت کار مانند آنرا ممکنست بتوان با اتحاد کشور‌ها ی گوناگون، بسیج نیرو‌ها و تجهیز آنان به سلاح‌های جنگی ، بمباران و نهایتا با برجاگذاشتن ویرانه‌ها و هزاران هزار کشته و زخمی زمینگیر ساخت، اما نمی توان بستر فکری پیدایش این گروهها را با اینگونه اقدامات از بین برد. جهان اسلام برای زدودن افراط گرایی از دامن خود و برداشتن موانع پیشرفت و بالندگی از پیش پای مسلمانان، نیازمند تجدید نظر در بنیان‌های فکری و اعتقادی خویش است.

 

 ---------------------------------

داعش؛ «توحش» یا «تاخر فرهنگی»؟ / رضا علیجانی 

دوره‌ای بود که در فضای روشنفکری ما؛ تحت تأثیر پارادایم چپ(ضدسرمایه‌داری– ضدامپریالیستی)، دولت‌های عراق و سوریه و لیبی و یمن؛ «دولت‌های مترقی» منطقه لقب داشتند  و محور مبارزه تلقی می‌شدند. هم چنین پیروان آن پارادایم فکری در ابتدای انقلاب از منظر خود برای طی طریق «راه رشد غیرسرمایه‌داری»، از دولت پس از انقلاب می خواستند با این دولت‌ها علیه امپریالیسم و دولت‌های مرتجع منطقه همسو و متحد شود.

با فروریزی دیوار برلین و با تغییر «شاخص»ها و متغیرهای تحلیلی در بخش غالبی از روشنفکری از عدالت به سوی آزادی (و یا ترکیبی از آزادی و عدالت) این دولت‌ها دیگر برچسب و مدال «مترقی» خود را از دست دادند و حکومت‌های دیکتاتوری لقب گرفتند.


در سال‌های اخیر اما؛ وقتی سرپوش و درپوش دیکتاتوری از روی این جوامع کنار رفت (و یا به نحوی از انحاء کنار زده شد) و به ویژه دیکتاتورهایی چون صدام و قذافی حذف شدند(و یا از هیمنه خانواده اسد کاسته شد)؛ تازه و به تدریج معلوم شد که در زیر این سقف سفت و سخت، «جامعه» تحت سلطه و استبداد آن دیکتاتورها چگونه و چندلایه است و چه افکار و رویکردهایی تحت فشار شدید این درپوش سنگین، محبوس و پنهان باقی مانده بود. رفع مانع استبداد به این جوامع فرصت داد تا به تدریج اندرون خود را بیرون بریزند و پتانسیل‌های گوناگون و پنهان خود را عیان کنند.


 از این «منظر»؛ برای رفع استبداد در این جوامع، علیرغم ناملایمات و سختی های بسیار شدید پس از فروپاشی حکومت مستبدان سابق، هیچ دلسوزی نشده و اشکی ریخته نمی‌شود؛ «باید» این سقف کوتاه و سنگین و کشنده کنار می‌رفت تا جامعه بتواند به طور «طبیعی» راه خود را با آزمون و خطا بپیماید. مگر غرب دارای صنعت و دموکراسی همین طریق را طی نکرده است؟


 از این منظر داستان «بهار عربی» هنوز ادامه دارد و خیلی زود است که در باره خزان یا زمستان آن قضاوت کرد. با این توجه که بر خلاف مسیر طبیعی غرب، در این تکه از خاک، «مداخلات» بیگانگان این سیر طبیعی را به خطر انداخته و یا تحت تأثیر قرار داده و هم چنان می‌دهد. سرنوشتی که متأسفانه گویا گریزی هم از آن نیست.


برداشتن سرپوش و عیان شدن مکنونات سرنوشتی است که چند دهه پیش کشورهای موسوم به بلوک شرق نیز دچارش شدند...


اینک اما؛ در تونس برخی سنن فکری و سیاسی سابق به یاری آمده و این بار برخی خصایل فکری و منشی دست‌اندرکاران حزم‌اندیش و صبورتر و بازتر فعلی تکمیل و تکامل یافته و باعث نجات این کشور از دور باطل خشم و خشونت و ارتجاع و استبداد شده است.(علیرغم آن که در این دیار نیز رگه‌ها و قشرهای سنتی و حتی سنتی افراطی نیز وجود دارند و اینک یکی از منابع اصلی تأمین نیروی داعشی‌ها هستند ولی این افراد نتوانسته‌اند در جامعه خود جریان‌سازی کرده و یا روند طبیعی و تدریجی آن را تحت تأثیر قرار داده و منحرف کنند). داستان مغرب و سیر آشتی‌جویانه ملی آن نیز حکایت قابل تأمل دیگری است.


اما در مصر بعضی سنت‌های فکری و سیاسی متفاوت که از قبل وجود داشته مانند نقش برجسته ارتش و برخی اشتباهات استراتژیک اخوانی‌ها و نیز خطای مهم و تاریخی جریانات غیرمذهبی ضداخوان که به نفع استبداد و بازتولید قدرت نظامیان تمام شد؛ فعلا توانسته است صدا و حرکت اقشار نوجوی دموکراسی طلب و عدالت‌خواه را به حاشیه براند و باز شکاف اصلی و غالب چالش اخوانی
– نظامی شده است. هر چند در اعماق جامعه و به خصوص نسل نو  تفکرات نوین دموکراتیک و عدالت‌خواه با فاصله‌گیری از حساسیت‌های نسل‌های قبل در جریان است.اما در همین جامعه نیز اخوانی‌ها خواهان تشکیل حکومت دینی و توسعه جهادی آن نبودند و یا به قطع دست انگشتان سارقان همت نگماردند، هر چند در برخی حوزه‌های مدنی و خانوادگی صحبت از فقه و قوانین شرع به میان آوردند که البته با خطای استراتژیک بزرگنمایی و گم کردن تضادها و شکاف‌های اصلی و فرعی از سوی برخی جریانات دیگر(غیرمذهبی) مصری هم مواجه شد...


سرنوشت لیبی پس از قذافی نشان داد که چقدر دیکتاتوری قذافی از شکل‌گیری و رشد جریانات مستقل و روشنفکری جلوگیری کرده است و به قول برخی بازدیدکنندگان از لیبی دوره قذافی؛ افراد مطلع و فهمیده آنها همان‌هایی‌اند که دارند حکومت می‌کنند و در نوار شمالی کشور زندگی می‌کنند! و بقیه جامعه در عقب‌ماندگی مفرطی نگه داشته شده‌اند. چرخ جامعه لیبی برای افتادن روی ریل آگاهی و رشد و توسعه و آزادی و عدالت جای چرخیدن بسیار دارد.


 از همین منظر(اصل دانستن نگاه به درون و دید جامعه‌شناختی به جوامع تازه بیرون آمده از دوران دیکتاتوری های سنگین، البته بدون نادیده گرفتن عوامل بیرونی ولی با پرهیز از اغراق بر آنها و به حاشیه راندن عوامل اصلی داخلی)؛ وضع عراق و سوریه تاحدی فرق می‌کند. فروریزی سقف دیکتاتوری بسته و خشن صدام حسین وحزب بعث نشان داد که در زیر این خیمه سیاه چه می‌گذشته است. شیعه‌ها، سنی‌ها و کردها و در درون هر یک نحله‌های مختلف؛ به تدریج ظهور و بروز یافتند و جامعه سه پاره به تدریج روش‌های مثبت و منفی حل اختلاف بین خود را تجربه کرد و هنوز دارد می‌کند. وجود پاره‌ای قدرتمند از القاعده در عراق(زرقاوی) نیز نشان داد یک جریان در میان جریانات متعدد ظهور و بروز یافته در شرایط تازه پس از کنار زده شدن سقف و ستون سنگین صدامی 
 بعثی سابق، نوعی نگاه بنیادگرای تهاجمی و خشن با آمال و آرزوی «تحقق اسلام» و «اجرای شریعت» است.


تکه سوری دیکتاتوری «بعثی» یعنی حکومت اسدها نیز با شرایطی متفاوت اما درونمایه‌ای نسبتا هم جنس، بیان دیگری از همین وضعیت است. سقف اسدی
– بعثی سوریه هر چند هنوز فرونریخته اما ترک‌های جدی برداشته است و دیگر «دولت» واحدی بر این کشور حکومت نمی‌کند. سست شدن ستون و هیمنه دیکتاتوری سوریه نیز به تدریج نشان داد که در زیر این سقف چه می‌گذرد. هر چند مداخلات منطقه‌ای و جهانی نگذاشت جریانات ملی و درونی مشارکت‌جو و دموکراسی‌خواه و نوگراتر و یا دیگر جریانات قومی  مذهبی بومی فرصت بسط طبیعی و آزمونخطایی پیدا کنند و با خشن شدن روندها و تبدیل جدال سوریه به یک شبه جنگ جهانی با مشارکت روسیه و آمریکا و غرب از یک سو و نیروهای منطقه‌ای چون ایران و عربستان و ترکیه از سوی دیگر؛ جریانات نوگرا و هم چنین گرایشات قومی– مذهبی بومی به تدریج یا حذف شده و یا فعلا در حاشیه روندها قرار گرفته اند.


به نظر می‌رسد پس از این «مقدمه» نسبتا طولانی، باز از همان «منظر» بهتر می‌توان پدیده موسوم به داعش در عراق و سوریه را تحلیل و واکاوی کرد. در این مورد می توان به چند نکته محوری سیاسی و فکری-دینی توجه نمود:


1 - داعش در «خلاء قدرت» ناشی از جنگ داخلی در سوریه و نیز بستر بسیار مناسب ناشی از نارضایتی شدید و همه جانبه از دولت مالکی در عراق توانست برای خود جای مانوری پیدا کند. استقبال  یا همراهی ضمنی برخی از طوایف سنی ناراضی در عراق سکوی پرش داعشی‌ها شد. همکاری و همسویی بعثی‌های باقیمانده از حکومت صدام که نقش مهمی در فرماندهی نظامی- تشکیلاتی داعشی ها دارند، نیز کمک موثری برای آنان بود.


2 - «بافت عشیره‌ای و قبیله‌ای»، عنصر مهم دیگری است که در تحلیل سیاسی و جامعه‌شناختی درباره حوزه نفوذ داعش می‌بایست حتما مد نظر قرار داد. منطقه مورد نفوذ و تاخت و تاز داعش عمدتا بافتی طایفه‌ای و عشیره‌ای دارد. این مولفه خود بیانگر سطح فرهنگی و ساختاری این منطقه است. این مناطق در حکومت‌های بعثی عراق و سوریه(صدام/اسدها) در شرایط و وضعیت سنتی و عقب‌مانده ساختاری و اجتماعی قرار داشته‌اند. فرهنگ تحول‌یافته شهری در دیگر مناطق عراق و سوریه که به تدریج بافت عشایری  را عقب رانده ؛ در این مناطق در مراحل عقب‌تری قرار داشته و دارد.


 جنگ داخلی در سوریه برخی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای را به این خطای بزرگ انداخت که از «هر» نیرویی که در آن جنگ علیه حکومت مستبد و خونریز اسد فعال شده، حمایت (های همه جانبه سیاسی، مالی، نظامی و تسلیحاتی) کنند. داعشی‌ها نیز مدتی از این موج بهره‌ فراوانی بردند، اما پس از مدتی گرایشات مختلف در میان معارضین با بشاراسد تفکیک شدند و آن قدرت‌ها به تدریج تا حد زیادی از مسیر خطا برگشتند.

این امر البته سابقه ای دیرینه دارد.اولین نیروهای جهادی در افغانستان و در جدال با شوروی(سابق) مورد حمایت شدید غربی ها و برخی کشورهای منطقه(به خصوص عربستان و پاکستان) قرار گرفتند. از میان همین نیروها بودند که القاعده ای های بعدی و خالقین یازده سپتامبر سر برآوردند. برق این حملات غربی ها را از خطای محاسباتی و رویایی که در باره این نیروها داشتند بیرون آورد(همان گونه که در شکل بهداشتی تر آن اشغال سفارت آمریکا غربی هارا از خطای محاسباتی خود روی برخی نیروهای مذهبی در ایران در کنفرانس گوآدلوپ خارج کرد!). داستان افغانستان در سوریه و در مقابله با بشار اسد دیکتاتور جنایتکار سوریه تکرار شد...

با کم فروغ شدن جدال‌های دو سو و از بین رفتن چشم‌انداز سرنگونی کوتاه مدت بشاراسد، داعشی‌ها نیز به تدریج نیروهای خود را به سمت عراق گسیل داشتند و رویاهای خود را در میانه این دو کشور پی گرفتند، رویای تشکیل خلافت با گشودن باب «جهاد».

 خشونت اما، در این میان حرف اول را می‌زد(و می زند). این خشونت سیستماتیک، آگاهانه و سازماندهی شده و عریان خود نقش مهمی در پیشروی آن ها داشت.

خشونت داعشی‌ها(که بعدا به دولت اسلامی تغییر نام دادند، اما در ادبیات سیاسی بیشتر با همان نام اولیه‌شان معروف شدند) به طور اساسی ریشه های «فکری» دارد، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. اما یک عامل مهم دیگر سابقه همین جنس خشونت در منطقه است.


4- حزب بعث(عراق و سوریه) و رویکرد و رفتاری که می‌توان از آن به عنوان «بعثیسم» یاد کرد در هسته سخت و مرکزی خود عنصر «خشونت» را قرار داده است. هر دو حزب علیرغم اختلافات پرسابقه با یکدیگر اما در یک چیز مشترک‌اند:استفاده از عنصر خشونت به عنوان عامل در اولویت نخست برای برخورد با مخالفان(و نیز تصفیه حساب‌های داخلی). روز موسوم به «انفال» برای کردهای عراق که هزاران کرد عراقی توسط بعثیان قتل عام شده‌اند و سرکوب بسیار خشن و خونین اسد،هم پدر و هم پسر، در(مثلا حمص) سوریه یادآور این خشونت‌های وحشیانه و عریان است. در جنگ داخلی اخیر در سوریه نیز انتشار فیلم‌ها و تصاویر دهشتناکی از شدت خشونت در رفتار ارتش سوریه(و بعضا مخالفان آنها) باعث شگفتی و وحشت و نفرت بسیاری از مردم جهان شد.

اینک این خشونت رایج و متداول در این منطقه به داعشی‌ها نیز به ارث رسیده است.

خشونت داعشی‌ها اما از ریشه فکری و اصلی مهم دیگری نیز آبشخور دارد که باید از منظری فکری و دینی بدان پرداخت. این توجه و تحلیل، انگیزه اصلی نگارش این نوشتار بوده است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.


5 - روابط بین شیعه‌ها(اقلیت جهان اسلام) و سنی‌ها(اکثریت جهان اسلام) در طول تاریخ، فراز و نشیب فراوانی داشته که خود موضوع مستقلی است. از این منظر به خصوص در برخی مناطق مثل ایران و لبنان و... این دو جریان معمولا به لحاظ «اجتماعی» زندگی تقریبا مسالمت‌آمیزی با هم داشته‌اند(علیرغم فرهنگ پرخشم و نفرتی که میان بسیاری از روحانیون دو طرف و دروس و حوزه‌های رسمی دینی طرفین وجود داشته است). اما این ارتباط در برخی جوامع دیگر به خصوص کشورهای عربی جنوب خلیج فارس و بخش‌های مهمی از عراق و نیز پاکستان چندان دوستانه و مسالمت‌آمیز نبوده است. روحانیونی که در این مناطق زندگی کرده و یا نفوذ دارند نیز معمولا موضع و ادبیات خصمانه تری نسبت به طرف مقابل، نسبت به بقیه روحانیون دارند.

 در سال‌های اخیر  فرستنده‌های ماهواره‌ای متعددی از سوی دو طرف به مقابله جویی تند و خصمانه با یکدیگر پرداختند. بودجه بخش مهمی از این شبکه ها از همین کشورها و تاجرانی که در بخش عربی حوزه خلیج فارس زندگی می کنند، تامین می شود.

 ادبیات این شبکه ها به تدریج تندتر و تندتر ‌شده است. برخی از این فرستنده‌ها که از ایران پخش می‌شوند اخیرا از سوی دولت ایران تعطیل شدند.

توهین و تکفیر حرف اول را در بسیاری از این شبکه‌ها می‌زند، هر چند مباحث مورد اختلاف طرفین نیز در این میان به بحث گذاشته می‌شود. شیعیان از سوی اهل  تسنن به انحراف از قرآن و آموزه‌های پیامبر متهم‌اند. تندترهای این جریان نیز شیعیان را به شرک و ارتداد متهم می‌کنند. متقابلا اهل تشیع نیز در این شبکه‌ها بزرگان اهل تسنن را به نادیده گرفتن توصیه‌های پیامبر در مورد خلافت امام اول شیعیان و تضییع حقوق وی و خانواده‌اش متهم می‌کنند. تندترهای این جریان نیز بزرگان اهل تسنن را به ارتداد و بعضا اتهامات اخلاقی متهم می‌کنند.

هم چنین برخی از اهل تسنن نیز شیعیان را متهم می‌کنند که معتقدند قرآن تحریف شده است. آنها به علت نحوه اعتقاد شیعیان به ائمه مختلف و نیز تاسیس بناهای مذهبی و...، آن ها را به شرک متهم می‌کنند.

شایان یادآوری است در میان اهل تسنن در سده‌های اخیر گرایشاتی چون وهابی‌ها نیز وجود داشته‌اند(که اینک در عربستان حاکم‌اند). آن ها ضمن طرح برخی ایرادها به گذشتگان  و همراه با ساده‌سازی تفکرات اهل تسنن، اما رویکرد ضدشیعی قوی‌ای داشته و دارند. وهابی ها شیعیان را به ارتداد و شرک متهم کرده و حتی المقدور سعی در حذف  مظاهر این شرک داشته‌اند.

اندیشه های ترویجی عبدالوهاب، با اتکاء به شخصیت‌ها و اندیشمندان قدیمی‌تر اهل تسنن مانند ابن تیمیه حاوی نوعی «فرمالیسم»، به علاوه «اجبارگرایی» در اجرای احکام دین است. آنها در پی تحقق شریعت در حوزه مدنی بوده و در عربستان تا حد زیادی این خواسته خود را به اجرا درآورده‌اند. حوزه خانوادگی و زنان و نیز اجرای حدود و دیات نمونه‌های مهم این مسئله‌اند. قطع دست و گردن زدن مجرمان نیز نمونه‌های شناخته شده‌ای برای همگان در رابطه با شدت خشونت از سوی وهابیون است...

در مرور رابطه سنی ها و شیعیان هم چنین نمی توان از تلاش های مهم و موثر برخی علمای وحدت طلب طرفین مانند آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت و برخی دیگر از علمای معاصر دو طرف یاد نکرد. در بسیاری از مناطق نیز علمای معروف و غیر معروف؛ کوچک و بزرگ بسیاری روابط مردم عادی طرفین که در بسیاری از مناطق در کنار یکدیگر زندگی می کنند را در صلح و صفا نگه داشته اند. روی دیگر این سکه روحانیونی  از طرفین هستند که مرتب بر طبل نفرت علیه دیگری می کوبند و متاسفانه آن ها نیز در اقشاری نفوذ دارند و بسیار موثرند.    


6 -  داعشی‌ها در بستری از خلاء قدرت و نارضایتی سیاسی، بافت قبیله‌ای و عشیره‌ای، میراث خشونت بعثیسم، تعصبات افراطی دینی و روابط خصمانه و بعضا نفرت‌آلود مذهبی و... سر برآوردند و به علت سهولت و ارزش‌مندی مرگ (و شهادت) بین آنها به سرعت در منطقه‌ای وسیع دامن گستراندند.اما؛

 داعشی ها چگونه می اندیشند؟

یک سایت(انصارالخلافه؛انصارالدوله الاسلامیه، دوله الخلافه الاسلامیه) مبلغ اندیشه‌های جریان داعش؛ ویدئوها و فیلم‌های گوناگونی را در رابطه با عقاید و تاریخچه  و آمال و اعمال آنها به نمایش گذاشته است.

 آن چه از این مجموعه برمی‌آید این است که عقاید این جریان بسیار ساده(و سطحی) است که از سوی افراد عموما جوانی بیان می‌شود که حداکثر طلبه‌ای در حوزه‌های اهل تسنن بیش نبوده‌اند. اما در کنار این سادگی نوعی قطعیت و قاطعیت نیز مشاهده می‌شود.

آن ها معتقدند  «جهاد» در راه دین و ضرورت «تشکیل خلافت» برای اجرای احکام الله(شریعت)، امور واجبی هستند که به فراموشی سپرده شده‌اند(واجب منسی). آنان به ابن تیمیه استناد می‌کنند که می‌گوید دوام دین به کتاب و شمشیر است. آن ها در ویدئوهای مختلف سرود می‌خوانند که «دولت اسلامی با جهاد متقین برپا شده است».

داعشی ها هم چنین  اصول عقاید خود را طی مانیفستی ساده، ماده به ماده در 19 ماده اعلام می‌کنند.(در ویدئویی به نام عقيدة الدولة الإسلامية در همان مجموعه).

اولین اصل این مرامنامه نابودی کلیه مظاهر شرک است (که احتمالا اشاره به علائم و بناهای شیعی دارد). در این جا آن ها به سخنان خود حضرت علی استناد می‌کنند که به نفی ساختن تمثال و قبر و ... اشاره دارد.(دقیقه 1.28 همان ویدئو) و در اصل دوم روافض (که منظورشان شیعیان هستند) را مشرک و مرتد می‌خوانند.(توجه در دو اصل اولیه به تنازعات درونی جهان اسلام و در مرتبه های بعدی قرار دادن حمله به غرب تفاوت فاحش داعش با القاعده است.)

 آن ها هم چنین ایمان و عقاید خود را بین «افراط» خوارج و «تفریط» مرجئه اعلام می‌کنند(مرجئه نحله‌ای در دهه‌های نخستین صدر اسلام بوده‌اند که بهای چندانی به «عمل» نمی‌داده‌اند و ایمان را اصل دانسته و لطف و فیض خدا را عامل به بهشت و جهنم رفتن افراد می‌دانسته‌اند. تفکر آنها نوعی توجیه ظلم و ستم برخی حاکمان و احتمال بخشش آن ها از سوی خداوند و عدم ضرورت مقابله و مبارزه با آن ها بوده است).

 شدت و سخت‌گیری بر کفار و مهربانی بین خود(اشداء علی الکفار؛ رحماء بینهم) از دیگر اصول عقاید داعشی‌هاست. داعشی ها در ویدئوهای بسیاری از «سپاه صفوی» به عنوان جریان مقابل خود یاد می‌کنند. گاهی اوقات نیز از سه‌گانه «صلیبی‌ها  صفوی‌ها و دیگر مرتدین» بهره می‌گیرند.

آن ها در همین اصول عقاید هر نوع کمک به مرتدین(اعم از لباس و پوشاک و ...) را باعث مهدورالدم شدن افراد اعلام می‌کنند.

اهل کتاب و صابئین باید با آن ها قرارداد ببندند تا در سایه خلافت اسلامی زندگی کنند.

آن ها معتقد به تشکیل محاکم شرع هستند (در برخی ویدئوها تشکیل این محاکم و اجرای حدود مثلا شلاق برای شرب خمر - که بسیار آرام تر از آنچه در ایران دیده ایم، زده می شود!- و گردن زدن به خاطر سحر و جادو(!؟) را نشان می‌دهند). زنا و شرب خمر و سرقت از جرائمی است که آن ها بر مجازات شرعی‌شان تصریح می‌کنند. امر به معروف و نهی از منکر، حسبه و زکات نیز بخش‌هایی از این اصول (و قسمت‌هایی از برخی فیلم‌های منتشره) را تشکیل می‌دهد.

 داعشی ها در آخرین اصل مانیفست‌شان(ماده19) اعلام می‌کنند زن ها باید صورت‌های خود را بپوشانند و از اختلاط نیز دوری کنند.

آن ها در معرفی تاریخچه و اصول فکری‌شان، تصاویر یا صداهایی از بن‌لادن، ابومصعب زرقاوی و ایمن‌الظواهری و... را نیز پخش می‌کنند.

رهبر این جریان خود را به طور حساب شده ای برای برخی تداعی ها و اتصالات تاریخی ابراهیم و ابوبکر و عمر می‌نامد که به دنبالش القاب «حسینی قریشی بغدادی» نیز می‌آید. به نظر می‌رسد انتخاب اسامی و القاب کاملا حساب شده است و می خواهد از حدیث و جمله معروف بین مسلمان ها که می گوید «رهبر و خلیفه مسلمان ها پس از پیامبر از قریش است» بهره بگیرد.

یکی از مبلغان آن ها بر پیامبر اسلام درود می‌فرستد که با شمشیر؛ رحمه للعالمین مبعوث شده است (کنار هم آمدن شمشیر و رحمه للعالمین نیز قابل توجه است).


 قتال و جهاد پرشمارترین کلمات در کنار بدعت و ارتداد و شرک و هم چنین صفوی(و گاه صلیبی) در این نوارها و ویدئوهاست. اما به لحاظ بصری بیشترین صحنه‌ها؛ صحنه‌های انفجار و آتش است. دقایق زیادی از یکی از این ویدئوها نمایش تانک‌ها و نفربرها و ماشین‌های زرهی و حتی ماشین‌های ظاهرا معمولی در حین انفجار بر اثر رفتن روی تله ها و مین‌های جاده‌ای است که از فاصله ای نه چندان دور کنترل می شوند و با دوربین از این صحنه ها فیلمبرداری همزمان صورت می گیرد. این صحنه ها بسیار هالیوودی تدوین شده اند. صحنه‌های حمله و ویران کردن و پیروزی بر دشمن نیز بسیار شبیه همین فیلم‌های هالیوودی است؛ همراه با صداهای سرود و دعا که مملو از واژگان جهاد و البته گهگاه شهادت است. در کنار پیروزی‌های مکرر گه گاه از شهادت سهل و ساده و لب‌های باز و خندان اجساد باصطلاح شهداء نیز صحنه‌هایی نمایش داده می‌شود. همان گونه که گهگاه مرگ پرحقارت دشمنان نیز منعکس می شود. اما نکته مهم غلبه تعابیر جهاد و قتال در گفتار آن ها بر شهادت است. ظاهرا برای ایشان پیروزی و تشکیل و توسعه حکومت باصطلاح اسلامی واجرای احکام شریعت و نیز رسیدن به امکانات و غنایم ؛آگاه و یا ناخودآگاه، در رتبه بالاتری از شهادت قرار دارد؛ شهادتی که البته بر آن نیز تاکید می شود و در عمل نیز همین عنصر باعث بیباکی آن ها در حرکات نظامی شان است. آن ها به وضوح تلاش دارند بیشتر از صحنه مرگ(شهادت) خودی ها، مرگ و حقارت دشمنان شان را نمایش دهند. پس از هر پیروزی نیز دعاها وسرودهایی در حمد خدا شنیده می شود و وعده فتح و استخلاف زمین به مومنان و صالحان و یاری خدا به مجاهدان تکرار می شود.

 در یک ویدئوی جدید که بعد از تشکیل ائتلاف علیه گروه دولت اسلامی در پاریس، به نام «شعله‌های جنگ» منتشر شده فردی به انگلیسی با لهجه آمریکایی با قاطعیت و خشم و خشونت حرف می‌زند. دقیقه به دقیقه در این فیلم انفجار و شعله‌های آتش مشاهده می‌شود. این فیلم با مرگ خفت‌بار عده‌ای که پشت سر همین انگلیسی زبان چهره پوشیده به دست خودشان گور شان را می‌کنند و بعدا اعدام می‌شوند به پایان می‌رسد.

در فیلم‌های آن ها گاهی اوقات (و البته بسیار کمتر از شیعیان مرتد و مشرک)، به آمریکایی‌ها حمله می‌شود. مثلا در نشان دادن سپاه شکست خورده دشمنان شان در سوریه و عراق که با الهام از آیه ای از از قرآن؛ آمریکا و ایران «مولا»ی آنها معرفی می‌شوند، همان گونه که خدا مولای «مجاهدان»(داعشی ها)ست.


روحانیونی که علیه آنها حرف زده و فتوا داده‌اند در کنار کفار قرار می‌گیرند و با خشم و خشونت از آن ها یاد می‌شود؛  ضمن آن که در یکی از اصول عقایدشان احترام به علمای واقعی ضروری شمرده می‌شود. هم چنین از نظر آن ها هر گونه فرقه سازی و نیز تشکیل احزاب گوناگون کفر و ارتداد تلقی می شود.(از حزب جعفری و علاوی(؟) نیز مشخصا نام برده می شود!)

در
برخی آموزه های آن ها علاوه بر ضرورت تشکیل خلافت برای اجرای شریعت بر لزوم داشتن امامی واحد به عنوان خلیفه تاکید می شود. صحنه هایی از بیعت دسته جمعی (البته نه رویاروی) با خلیفه داعش نیز نشان داده می شود که یک نفر با صدای بلند متن بیعت را می خواند و جمعیت نیز تکرار می کند. اشکال بسیار ساده و اولیه و بدوی زیادی هم چون این صحنه ها در رفتار داعش و دولت باصطلاح اسلامی آن ها دیده می شود. یکی از همین خامی های ساده و بدوی اشاره به مجلس شورای مجاهدان است که البته به جز دورهم بودن چند فرمانده نظامی و نقشه کشی برای جنگ نه نشانی از مجلس دیده می شود و نه از شورا!(شاید برخی از این گونه ساده اندیشی ها و خامی ها؛ صحنه های آشنایی برای بعضی اصحاب انقلاب در سال های قبل از انقلاب در ایران باشد! که البته در میان این ها خالی و عاری از القاب و نقاب های روشنفکرانه است)...


 اما در میان انبوه‌ فیلم‌ها و ویدئوهایی این چنینی و در لابه لای انفجارها و خشونت ها و قطعیت ها و قاطعیت ها برای اجرای شریعت؛ صحنه‌هایی از جریان زندگی تحت حکومت آن ها نیز نشان داده می‌شود. مثلا در جایی مردم میان آب‌های شاید رودخانه‌ای در حال آب بازی و شادی هستند و یا پارکی نمایش داده می‌شود که آنها بین بچه‌ها بستنی توزیع می‌کنند 
(دقیقه 17) و بچه‌ها شعارهای ایشان را تکرار می‌کنند، همان گونه که مدرسه یا مکتب‌خانه بچه‌ها نشان داده می‌شود که جملگی در حال آموزش قرآن و پرسش و پاسخ دینی‌اند.

 

شباهت استدلال های خلافتی داعش با استدلال های ولایت فقیه
نقطه محوری در اصول عقاید و گرایش فقهی داعشی‌ها گشودن فصل «جهاد» از ابواب مختلف فقه است. آنها انجام جهاد و تشکیل حکومت اسلامی را «واجب فراموش شده» مسلمان‌ها می‌خوانند. در دیگر بخش ها اما به نظر نمی‌رسد آنها تفاوت کیفی با دیگر گرایشات فقهی داشته باشند.
به طرز شگرفی نحوه استدلال آن ها در وجوب حکومت و خلافت اسلامی شبیه نحوه استدلال آیت‌الله خمینی در کتاب ولایت فقیه در اثبات اصل ولایت فقیه است. از نظر آقای خمینی احکام اسلام برای «اجرا» آمده‌اند و برای اجرای آنها باید قدرت و حکومت تشکیل داد. داعشی‌ها نیز همین استدلال محوری را برای ضرورت تشکیل خلافت و دولت اسلامی دارند.


تشابه دیگر:روش شناسی فقهی(فرمالیسم غیر تاریخی و اجبارگرایی دینی) 
دو ممیزه مهم و محوری رویکرد فکری-دینی داعشی ها «فرمالیسم» غیرتاریخی و نیز «اجبارگرایی» دینی و حکومتی در متدولوژی و روش شناسی فقهی آن هاست. 
آن ها همانند بسیاری از فقهای شیعه و سنی به زمان‌مند و مکان‌مند بودن و به عبارتی تاریخی بودن احکام شریعت (در حوزه اجتماعی و اقتصادی و حقوقی و...) معتقد نیستند. این جا محل نزاع جدی نواندیشان دینی با سنتی‌هاست. نواندیشان معتقد به تاریخی بودن این احکام‌اند که بنا به تغییر شرایط زمانی می‌تواند و باید تغییر یابد. نواندیشان دینی با تعابیر مختلف فرم– محتوا، ذاتی– عرضی و... این منظور خود را بیان کرده‌اند. 
لایحه قصاص در ایران که از ابتدای انقلاب دستورالعمل محاکم قضایی قرار گرفت دقیقا و عینا با همان رویکرد فرمالیستی غیرتاریخی نوشته شد. قوانین و دستورالعمل های قطع ید، سنگسار، اجرای حدود شرعی مختلف تماما با نگاهی غیرتاریخی به احکام دینی تدوین و تصویب شده‌اند. حتی به یاد داریم که یک وزیر کار در دولت‌های نخستین پس از انقلاب(احمد توکلی) معتقد بود «قانون کار» در مورد کارگران باید بر اساس فصل «اجاره» فقه نوشته شود. 
خصیصه دوم در کنار فرمالیسم غیرتاریخی، اعتقاد به اجباری بودن رعایت شرع توسط تمام آحاد جامعه است که از سوی حکومت مورد نظارت قرار می گیرد. این دو ممیزه نسبت زیادی با هم دارند ولی این نسبت الزامی و اجباری نیست. یعنی یک رویکرد فقهی می‌تواند دارای نگاه و رویکرد فرمالیست و غیرتاریخی بوده اما معتقد به اجباری بودن اجرای احکام برای تمام آحاد جامعه و دخالت یا نظارت دولت بر اجرای آن ها نباشد. برخی فقهای سنتی در ایران، عراق، لبنان و... اعتقادی به اجبار در اجرای شریعت برای همگان ندارند. 
در ابتدای انقلاب نیز آیت‌الله طالقانی در مورد حجاب گفت ما حجاب را حتی برای مسلمانان «اعتقادی» می‌دانیم نه «اجباری»، چه برسد به غیرمسلمان‌ها. آقای خمینی نیز سخن مرحوم طالقانی را بلافاصله تأیید کرد، اما درعمل به گونه دیگری رفتار نمود. تا آنجا که امروزه دشمن‌ستیزی در سیاست خارجی و حجاب در سیاست داخلی به صورت نمادها و گفتارهای برجسته و مشروعیت‌بخش برای حکومت ایران درآمده است. 
در بخش‌های مختلفی از فیلم‌های داعشی ها اجرای شریعت مورد تأکید و اجرا قرار می‌گیرد. 
نکته مهم اما این جاست که آنها در باب جهاد نیز همین رویکرد فرمالیستی غیرتاریخی را دارند. آنها به سان صدر اسلام به جهاد می‌پردازند و معتقدند اهل کتاب باید با دولت اسلامی قرارداد ببندند. ایشان کسانی که کفار می‌پندارندشان در برابر «یا اسلام یا جزیه یا مرگ» قرار می‌دهند. آنها بسان جنگ‌های کهن تاریخی که البته در همه حوزه‌های تمدنی و در حوزه اکثر دین‌های بزرگ رواج داشته است؛ جوانان دشمن را می‌کشند و اموال‌شان را به غنیمت می‌گیرند و خانواده‌ ایشان را به اسیری می‌برند و حتی به بردگی و کنیزی می‌فروشند. 
اگر در سده‌های قبل به دنیا آمده بودیم هیچ تعجبی از اجرای چنین رسم و رسومات رایج و جاری نمی‌کردیم. اما امروزه از شنیدن آن ها و حتی تصورشان نیز دچار اشمئزاز و وحشت می‌شویم، همان گونه که از گردن زدن و سر بریدن نیز همین احساس را داریم. امروزه در همان نزدیکی‌ها در عربستان، همین رسم(گردن زنی با شمشیر)رایج است. همان گونه که در سده‌های پیش در اکثر حوزه‌های تمدنی رایج بود. رومیان، ایرانیان و بعدا مسیحیان و مسلمانان و بعدتر انقلابیون (در انقلاب‌های بزرگی هم چون انقلاب فرانسه نیز با گیوتین گردن می‌زدند و) بی محابا می کشتند. در برخی ادیان قدیمی‌تر(مانند آئین یهود) نه تنها حکم جهاد مقدس بلکه حکم «قتل عام» مقدس نیز وجود دارد. مومنان مجاهد در آن ادیان نه تنها سپاهیان دشمن و نه صرفا زن ها و فرزندان آن ها (که بر «کودک شیرخوار»شان به طور جداگانه تصریح می‌شود) را باید از دم تیغ بگذرانند، بلکه باید چهارپایان و هر موجود زنده ای از ایشان را نیز قتل‌عام کنند!...
متأسفانه «انسان» دوپا برای رسیدن به آن چه امروزه و با سبک زندگی ای با خشونت کمتر زندگی می‌کند، تاریخی طولانی‌ را پشت سر گذاشته است.(بگذریم از این که جهان امروز نیز جهان بی خشونتی نیست و آن چه در صربستان و لیبی و عراق و سوریه و ... گذشت و می گذرد و یا همین اواخر در غزه گذشت نمونه هایی معاصر از بی رحمی های همین موجود دوپاست). 
شاید آن چه در رفتار داعشی‌ها دیده می‌شود نمونه‌ای از گذشته تاریخ آدمی است که مقداری دیر به دنیا آمده و در زمانه رسانه و تصویر پرسرعت و پررمز و راز مجازی در برابر دیدگان نگران و وحشت زده ما قرار گرفته است. داعشی‌ها، بنابر دلایلی که برشمرده شد، بیشتر از آنچه دچار «توحش» باشند (که البته هستند چون بسیاری از آنها با مظاهر زندگی امروز آشنایند)، به تعبیر جامعه‌شناختی دچار «تأخر فرهنگی»‌اند.(رفتار آن ها شباهت بی مانندی به رفتار تاریخی صفویان و صلیبیانی که اینک فکر می کنند به جنگ شان رفته اند، دارد!).
هم چنین باید به طور جداگانه به تحلیل روانشناختی و جامعه شناختی افراد و تشکل داعشی پرداخت (به خصوص آن هایی که از غرب به سمت آن ها می‌روند. این عده هر چند پدیده ای قابل توجه و رو به افزایش اند اما در غرب به علت این که مسئله و مشکل جامعه خودشان است روی آن حساسیت ویژه نشان داده شده و اغراق صورت می گیرد). 
در حالی که افراد میانسال و گه گاه مسن نیز در میان داعشی ها دیده می‌شوند، اما اکثر آن ها را جوانان تشکیل می‌دهند. در میان جوانان داعشی نوعی ایمان راسخ، تصلب و جزمیت همراه با نوعی ماجراجویی در صحنه‌های مختلف ویدئوهای نمایش داده شده موج می‌زند.
گم‌گشتگی هویتی، خسته گی از ظلم و تبعیض، ناامیدی از آینده، عصیان بر توهین و تحقیر و فقر و محرومیت در پشت قطعیت و قاطعیت ایمانی و به سخره گرفتن مرگ در شجاعتی البته متکی به سلاحی مدرن در دست (و نه در زندان یا صحنه اعدام یا در نبردی نابرابر) در برشی انسان شناختی در میان آن ها به وضوح قابل مشاهده است.


پاسخ روحانیون حوزوی به سئوال بنیادی نواندیشان دینی لازمه مقابله با ریشه های فکری داعشی است
در فرازهای پایانی این نوشتار؛ آن چه به عنوان یک نواندیش دینی ایرانی می‌توان بر آن توجه و تأکید کرد این است که بین رویکرد «فرمالیستی» غیرتاریخی و «اجبارگرایی» دینی- حکومتی آن ها و نیز تأکیدشان بر حکومت به خاطر و برای اجرای شریعت؛ با بن‌مایه آن چه در ایران در تئوری ولایت فقیه آیت‌الله خمینی بیان شده و یا در لایحه قصاص در دستگاه قضایی ایران و یا رفتارهای محاکم قضایی و امنیتی ایران انجام شده و می‌شود و یا در خیابان‌ها در مواجهه با حجاب در جریان است، شباهتی شگرف و بنیادی وجود دارد.
ولی نصر (فرزند حسین نصر و مشاور شورای سیاست گذاری خارجی آمریکا) در نوشتاری تحقیقی‌ برای این شورا در دوران دولت بوش به دقت تصریح کرده بود که بنیادگرایی افراطی (از نوع القاعده‌ای) از میان شیعیان برنمی‌خیزد بلکه ریشه در آموزش‌های مدارس عربستان و پاکستان دارد. این نتیجه‌گیری جدا از ساخت اجتماعی متفاوت جوامع پیشرفته‌ای چون ایران و لبنان و... نسبت به برخی جوامع دیگر مسلمان نشین؛ یک ریشه فقهی – کلامی نیز دارد.
شیعیان عموما معتقدند جهاد(یا جهاد باصطلاح ابتدایی، برای کشورگشایی و توسعه حکومت دینی) تنها با حضور امام معصوم ممکن است. البته نگارنده با گوش‌های خود از صدای جمهوری اسلامی در یکی از روزهای ماه رمضان اوایل دهه هشتاد از قول آیت‌الله جوادی آملی شنیدم که اگر امام عصر بیاید جهاد خواهد کرد و اسیر و برده هم خواهد گرفت(این مسئله ردپای روشنی در کتب فقهی نیز دارد).
بدین ترتیب می‌توان گفت علیرغم مانع و سرعت‌گیر مهمی چون لزوم حضور امام معصوم برای جهاد پیش‌رونده و تهاجمی، (که البته در عمل بسیار مهم و بازدارنده است)، اما رویکرد فکری و نظری یکسانی بین داعشی‌ها، فقهای عمده اهل تسنن (که بعضی ‌شان به صورت سیاسی و نه فقهی داعشی‌ها را تکفیر کرده و خوارج خواندند)، و فقهای شیعه؛ در رابطه با فرمالیسم و اجبارگرایی وجود دارد. آنها باب جهاد را گشودند و اجرا کردند و این ها باب حدود و دیات را. البته هر یک در عمل ممکن است خطاهای اجرایی و زیاده‌روی‌هایی هم کرده باشند که از نظر همگنان شان نیز زیاد مورد تأیید نباشد(آن گونه که حتی القاعده نیز داعش را تایید نکرد و مورد انکار قرار داد)، اما مسئله از منظر دین شناسی همان نقطه محوری و مرکز ثقل تفکر داعشی است که نمی‌تواند بدون نقد جدی و بنیادی به فرمالیسم غیرتاریخی و اجبارگرایی، در میان فقها و حوزه‌های سنی و شیعه آن چنان جدی و بازدارنده و موثر باشد و از بازتولید آنان جلوگیری کند.
بدین ترتیب هر چند بی احتیاطی داعشی‌ها در سر بریدن سبعانه غربی‌ها در برابر دوربین، سرعت اضمحلال آن ها را شدت خواهد بخشید؛ اما ریشه‌های فکری آن ها در مناطق تحت نفوذشان (ولو اینکه در این مناطق نیز جریانی ضعیف و در اقلیت باشند) و یا در دیگر مناطق مستعد، هم چنان در لایه های زیرین ذهنی هم اندیشان شان به صورت پنهانی باقی خواهد ماند و همواره می‌تواند در شرایط مساعد دیگری سر برآورد.
در همین جا باید تصریح کرد که تفکر داعشی صدای غالب و اصلی جهان اسلام و هیچ یک از حوزه های علمیه سنتی آن نیست. مسلمانان و رهبران دینی بسیاری از نقاط مختلف جهان به محکوم کردن جنایات داعشی ها در سخنرانی ها و بیانیه های مختلف شان پرداخته اند.(شگفتا که کمترین صدا از حوزه ها و روحانیون ایران به گوش می رسد!). داعشی ها اقلیت بسیار بسیار ناچیزی را در میان مسلمانان تشکیل می دهند. به لحاظ جامعه شناختی نیز هیچ گاه «شدت یک پدیده دلیل دوام آن نیست».
هم چنین باید افزود که مناطقی که هم اکنون تحت حکومت اسلامی خلیفه داعشی هستند نیز هر چند سخت و دشوار و پر هزینه اما تجربه ای نو را می گذرانند که می تواند عبرتی برای آینده باشد تا دیگر هوس اجرای شریعت به شکل داعشی را در اعماق ذهن خود نیز نپرورانند! اما نباید فراموش کرد که انسان ها و نسل ها اهل فراموشی اند و تحت فشار ستم ها و تبعیض ها و ظلم ها و تحقیرهای جدید ممکن است باز هوس قماری تازه کنند. آرزوهای مقدس استعداد زیادی برای بازگشت دارند. 
احیای خلافت در فیلم های داعشی ها مستقیما به صدر اسلام نسبت داده می شود و نه خلافت عثمانی که نقطه پایان بر استمرار پر فراز و نشیب خلافت اسلامی بود. جهادگر داعشی شاید به همذات پنداری خود با صحابه رسول و جهادهای صدر اسلام می پردازد بدون آن که گذر قرون طولانی و تغییر مناسبات اجتماعی و حقوقی در کلیه حوزه های تمدنی بشری را ببیند و یا اندکی بیندیشد که اگر رسول به قول خودشان «رحمه للعالمین» که اکثر احکامش امضای احکام زمانه اش بود امروزه روز مبعوث می شد به جای امضای احکام این عصر به اجرای احکام قرون قبل می پرداخت؟ آیات بسیار زیادی از قرآن که به رحمت و بخشش دعوت می کند و برای حتی رسول نیز قائل به سیطره و اجبار در اجرای دین و تحقق ایمانش نیست و سنت دعوت صبورانه و مهربانانه رسول را چگونه می توان با این رویکرد خشن و ویرانگر جمع کرد.
داعشی ها می خواهند زمانه امروز را به رنگ زمان های صدر شکل گیری دین رسول بر گردانند و نه اینکه درون مایه اعتقادی و اخلاقی و جهت گیری های اصلاح گرانه دین اولیه را که در قالب ها ی عصری خود بیان شده و در همان زمان بسیار پیش برنده و راهگشا بوده را به قالب و رنگ متناسب زمان کنونی در آورند و همان روح و جهت گیری را دوباره زنده کنند. این نحوه «اسلام شناسی وارونه داعشی ها» هیچ نسبتی با دین پیام آور مکارم اخلاق و رحمت برای همه گان ندارد. فلسفه هستی شناسی و انسان شناسی و بن مایه و جهت گیری اخلاقی و اجتماعی نهفته در آموزه های پیامبر اسلام و در آیات الاحکام معدودی که در قرآن آمده و در زمانه خود امید به تغییر و گشایش و نجات و رهایی ایجاد می کرد؛ موافقت و نسبتی با دین داعشی که برای عصر خود وحشت و ترس و نفرت و فرار به ارمغان می آورد، ندارد. دراین باب بحث بسیار است.


وظیفه مشترک نواندیشان دینی و اصلاح طلبان حوزوی
یکی از وظایف مشترک نواندیشان دینی و اصلاح طلبان رفرمیست حوزوی درانداختن مباحث درون دینی در باره مباحث یاد شده البته در میان لایه های اجتماعی است که رویاوش بدنبال راه حل جویی برای مسائل روزمره زندگی خود در میان احکام تاریخ مند دینی اند و یا با تعلقات و تعصبات ایمانی به دنبال انجام وظیفه و نقش اجتماعی- سیاسی ای هستند که خداوند بر دوش شان گذاشته است. سال ها پیش صبحی محمصانی نویسنده لبنانی در بخشی از کتاب پژوهشی اش در باره حقوق اسلامی(فلسفه قانونگذاری در اسلام/اسماعیل گلستانی/امیرکبیر/1358) معتقد بود که بسیاری از جوامع اسلامی بدنبال اجرای قوانین شریعت بوده اند اما به تدریج و با پشت سر گذاردن تجاربی عملی در نظام های اداری خود از این مرحله عبور کرده اند. تجربه داعش نشان داد که هر چند به صورت غالب و در مقیاس بررسی جریان های اصلی و بزرگ شاید حرف این نویسنده درست باشد اما این تصور و توهم هم چنان در جهان اسلام زنده است، هر چند بعدا نیز میوه هایی کاملا عین داعش نپرورد...
برای جلوگیری از برآمدن میوه های تلخی چون داعش و نظایر آن شاید اصلاح طلبان حوزوی سنی و شیعه وظیفه سنگین تری نیز نسبت به روشنفکران و نواندیشان دینی بردوش داشته باشند. اما مباحث مربوط به این پرونده بزرگ فکری هم چنان باز می ماند تا حوزه های علمی و روحانیون سنتی به برخی سئوالات جدی در باره روش های اسلامشناسی خود به خصوص در بخشی هایی که در زندان فرمالیسم غیر تاریخی و اجبارگرایی دینی و سیاسی محبوس مانده؛ دوباره بیندیشند و پاسخ های راهگشا ولو رفرمیستی بدهند و یا این چنین راه حل هایی را جستجو کنند. در دست داشتن قدرت در ایران و حفظ آن با پول نفت و زور نظامی – امنیتی؛ آن ها را روئین تن و بی نیاز از این پژوهش و پاسخ گویی نمی کند. موریانه ها در کنار عصای سلیمانی قدر قدرتی آن ها به شدت در رفت و آمدند...
در هر حال؛ رویای بازگشت به دوران طلایی رویایی شگفت و بازتولید شونده است که در شرایطی مملو از شکست و بن بست می تواند به عنوان یک راه حل طلایی؛ عده ای دیگر را وسوسه کند. در این گونه شرایط «راه حل» نجات از همه مشکلات «تحقق اسلام» و «اجرای شریعت» تصور می شود. مشابه فضایی که در قبل از انقلاب در ایران وجود داشت و تصور می شد با حاکم شدن اسلام و اجرای قوانین آن همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی حل می شود. همین تصور ساده در میان داعشی ها نیز وجود دارد و در آموزش های شان تبلیغ می شود. در قسمتی از فیلم های آن ها نشان داده می شود که دیوان زکات تاسیس شده و یا صحنه های گرفتن پول و گوسفند به عنوان زکات و دادن رسید با مهر حکومت نشان داده می شود. در این فیلم ها تصورات بسیار ابتدایی و ساده و در واقع ساده لوحانه ای از اداره جامعه که قبل از انقلاب در ایران نیز وجود داشت موج می زند. راه حل جویی برای حل همه مشکلات روزمره زندگی از دین (که در نظر نواندیشان دینی از اساس نادرست است) و این که اسلام برای همه معضلات زندگی برنامه و راه حل دارد به ویژه در زمان هایی که مکاتب وراه حل های سیاسی و فکری دیگر شکست می خورند و یا کمرنگ می شوند مانند آن چه در رابطه با ناسیونالیسم عرب پیش آمد و یا سرنوشتی که برخی اندیشه های چپ داشت و ...؛ می تواند به صورت یک رویای نجات بخش در بیاید. این رویا همیشه دم دست بشر است...
داعشی ها در فیلم های شان مستقیم به صدر اسلام می پیوندند و گاه هم به رویای حکومت مسلمان ها در اندلس متصل می شوند(و باز نه حکومت عثمانی)؛ تا شاید باز رنگی مذهبی به جدال شان با صلیبی ها(به موازات صفوی ها) بزنند. در اتصال با خلافت عثمانی ها چندان نمی توان تفسیر مذهبی از جدال ها ارائه داد... 
در هر حال «مذهب» داعشی عنصر همیشه قابل بازتولید شدن در اشکالی تازه توسط عده ای هر چند کم شمار اما پر خطر است.
به علاوه؛ تفکر داعشی تنها در سطح جهادی آن نیست که می تواند خطرساز باشد. بلکه این تفکر و رویکرد اسلام شناسی می تواند در حوزه ها دیگر اجتماعی؛ در رابطه با حدود و دیات و قصاص و اجباری کردن اعمالی مانند حجاب و ... نیز به شدت به تنگ و سخت کردن زندگی بشر و ناهموار و دشوار کردن زندگی اجتماعی مردمان بسیاری از جوامع مسلمان نشین منجر شود. این ریشه هم چنان در زیر خاک بسیاری از این جوامع ترو تازه قابل رویش و جوانه زدن است... 
بدین ترتیب به نظر می رسد نقد درون دینی و جدی فقهی– کلامی رویکردهای مختلف در مواجهه با متون (قرآن و منابع حدیثی) بسیار مهم‌تر و ضروری‌تر از بحث‌های نخبه‌گرایی چون مکانیسم وحی و نحوه گفتار و نوشتار رسول، برای جوامع مسلمان، حتی روشنفکران آنها باشد چه برسد به نیروهای سنتی و رفرمیست‌شان. سنتی‌ها و رفرمیست‌هایی که واسط اصلی بحث و گفت و گو با ریشه‌های فکری القاعده‌ای و داعشی و هر نوع سلفی‌گری ولو غیرجهادی هستند که بستر را برای تربیت نیروهای جهادی همراه می‌کند. در این جاست که علمای شیعه و سنی باید نقدها و پرسش‌های نواندیشان دینی چون مجتهد شبستری و فاضل میبدی و صدیقه وسمقی و... را جدی بگیرند.(هر چند برخی راه حل های اثباتی بعضی از این عزیزان هم چون طرح بدیل حقوق بشر به جای این راه های برون رفت سربرآورده در برخی گوشه های جوامع اسلامی بسیار ذهنی و دور از واقع و بالطبع غیر موثر است).
شاید به زبان حال باید گفت سوال مجموعه ما نواندیشان دینی از آن هااین است: رویکردی که در ایران از آن لایحه قصاص بیرون می آید و اجباری بودن حجاب و قدرت و حق ویژه برای ولی فقیه و رویکردی که در عربستان و پاکستان از آن تکفیر و ارتداد شیعیان بیرون می‌آید؛ چه تفاوتی با افکار و اعمال داعشی‌ها به جز انتخاب باب و فصل متفاوتی از فقه (باب جهاد به جای باب حدود و دیات) توسط آن ها دارد؟ برچسب زنی های مملو از نفرت و خشونت همچون «اسلام آمریکایی»(که هم از ایران شنیده می شود و هم در ادبیات القاعده و داعش) و برچسب های مذهبی مشابهی همچون الحاد و التقاط و فتنه و نظایر آن چه ضرب آهنگی دارد و چه تبعات و پیامدهایی می پرورد؟

دیر و زود داعش به پایان می رسد اما رویکرد فکری و سیاسی و روش اسلام شناسی داعشی هم چنان ادامه خواهد داشت.
 

 ----------------

موحدی کرمانی: عوامل اسیدپاشی‌ها به اشد مجازات برسند

Posted: 24 Oct 2014 09:51 AM PDT

اعدام آیت‌الله نمر برای عربستان گران تمام می‌شود
جرس: خطیب نماز جمعه این هفته تهران نسبت به حادثه اسیدپاشی در اصفهان واکنش نشان داد و از مسوولان خواست که هرچه سریع‌تر عوامل انجام آن شناسایی و به اشد مجازات محکوم کنند.



 

به گزارش ایسنا، آیت‌الله موحدی کرمانی در خطبه‌های این هفته نماز جمعه تهران با اشاره به حادثه اسیدپاشی در اصفهان ضمن این‌که این حادثه را بسیار دلخراش، زشت و غیرانسانی خواند که همه را متأثر کرده است، گفت: ما شدیدا این عمل قبیح را محکوم می‌کنیم.

 

وی تأکید کرد: از کسانی که در این زمینه مسوولیتی دارند می‌خواهیم هرچه سریع‌تر عوامل این حادثه را شناسایی کنند و به اشد مجازات برسانند.

 

خطیب نماز جمعه تهران در ادامه گفت: مسئولان باید تمام همت خود را صرف کنند تا جوانان را از وارد شدن در غرقاب فساد و تباهی به هر شکلی که می‌شود نجات دهند.

 

موحدی کرمانی با مورد توجه قرار دادن واقعه عاشورا و مقایسه عملکرد جبهه حق و باطل، گفت: یکی از درس‌هایی که عاشورا به ما می‌دهد این است که گاهی ایجاب می‌کند که انسان سختی‌ها را برای پیشبرد دین تحمل کند و ولایت اهل بیت (ع) نیز همین‌جا ظاهر می‌شود.

 

وی با بیان این‌که جنگ رخ داده در کربلا جنگ دو فرهنگ بود، اظهار کرد: یکی می‌گوید همه فدای من و دیگری می‌گوید من فدای نجات امت اسلامی که این دومی در دل جای می‌گیرد. همچنین در یک طرف صدق وجود دارد و در طرف دیگر دروغ و تهمت و تملق دیده می‌شود. آنها هرچه توانستند تهمت زدند و تبلیغات غلط کردند و هم اکنون می‌بینیم که آمریکا در مقابل ایران چنین جبهه‌ای را ایجاد کرده است.

 

موحدی کرمانی در ادامه با بیان این‌که در یک طرف از این جبهه‌ها حکومت بر انسان‌ها به زور بود و در سوی دیگر حکومت با عشق و علاقه خود انسان‌ها شکل می‌گرفت، گفت: مبارزه یک طرف نیز مبارزه منطق و عقل بود و در سوی دیگر جهل وجود داشت. همچنین طرفداران باطل معتقدند که از هر راهی باید به هدف رسید ولی در طرف دیگر این‌طور نیست. جناح باطل می‌گوید که من از شمشیر و نیزه و شکنجه برای پیروزی استفاده می‌کنم و طرف دیگر می‌گوید که من از قوانین مقدر هستی استفاده می‌کنم و از خدا کمک می‌خواهم.

 

خطیب نماز جمع این هفته تهران با بیان این که طرفداران جناح حق، حق را دارند و طرفداران باطل چیزی برای گفتن و عرضه کردن ندارند، اظهار کرد: جبهه حق برنده است و جبهه باطل قطعا مغلوب است و شکست می‌خورد و ما هم باید دقت کنیم که از مسیر الهی جدا نشویم.

 

وی در همین راستا افزود: اگر واقعا می‌خواهیم در فرهنگ مبتذل غرب را با این ماهواره‌ها و اینترنت‌ها به روی جوانان معصوم باز کنیم و این در باز شود باید منتظر سرنوشت اندلس باشیم. مسأله شوخی نیست. مسئولان باید تمام همت خود را صرف کنند تا جوانان را از وارد شدن در غرقاب فساد و تباهی به هر شکلی که می‌شود نجات دهند و اگر این کار را نکنند بدانند که سیلی سختی در دنیا و عذاب سختی در آخرت در انتظار آنها خواهد بود.

 

موحدی کرمانی با طرح این پرسش که آیا معنای مدیریت جهادی و سال فرهنگ که مقام معظم رهبری فرمودند این است؟ گفت: خداوند ان‌شاءالله همه ما را از خواب غفلت بیدار کند.

 

وی اظهار کرد: اگر گناه شایع شد مسئولیتش گریبان همه را می‌گیرد. اگر کسی در خانه گناهی انجام دهد کسی حتی وظیفه تحقیق و تفحص ندارد اما وقتی گناه آشکار شد در مورد این گناه آشکار همه مسئولند.

 

خطیب این هفته نماز جمعه تهران خاطرنشان کرد: خدا نکند در ادارات ما زیرمیزی، در قضای ما رشوه حاکم گردد و خدا نکند بودجه کشور که باید به همه برسد و همه را نجات دهد به عده خاصی برسد و خدا نکند که روابط بر ضوابط حاکم گردد. این‌ها خطراتی است که نظام را تهدید می‌کند.

 

موحدی کرمانی در خطبه‌های دوم نماز جمعه این هفته تهران با تسلیت رحلت آیت‌الله مهدوی کنی این شخصیت را عالم ربانی، مجاهد و متقی خواند و گفت: اگر کسی بخواهد با سوابق درخشان این عالم روحانی آشنا گردد کافی است به پیام تسلیت مقام معظم رهبری که پیامی جامع‌الاطراف بود، دقت کند.

 

وی با اشاره به سوابق آیت‌الله مهدوی کنی در طول مبارزات انقلاب اسلامی، افزود: تأسیس دانشگاه امام صادق (ع) از جمله سوابق ایشان است و نظام ما در موقعیت‌های مختلف از فارغ‌التحصیلان این دانشگاه استفاده کرده است.

 

موحدی کرمانی دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز از سوی آیت‌الله مهدوی کنی را از مسئولیت‌های مهم مهدوی کنی نسبت به مسئولیت‌های دیگرش دانست و گفت: جامعه روحانیت مبارز به همراه حزب جمهوری اسلامی نقش بسیار موثری در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند.

 

خطیب نماز جمعه این هفته تهران در ادامه سخنان خود با مدنظر قرار دادن دیدار نخبگان جوان با  رهبری، تأکید رهبر انقلاب نسبت به این موضوع که تنها نباید به منابع زیرزمینی و نفتی تکیه کرد و باید اتکا به استعدادهای نخبگان را مورد توجه قرار داد را حائز اهمیت دانست.

 

وی در ادامه با اشاره به حادثه اسیدپاشی در اصفهان ضمن این‌که این حادثه را بسیار دلخراش، زشت و غیرانسانی خواند که همه را متأثر کرده است، گفت: شدیدا این عمل قبیح را محکوم می‌کنیم و از کسانی که در این زمینه مسئولیتی دارند می‌خواهیم هرچه سریع‌تر عوامل آن شناسایی شوند و به اشد مجازات برسند.

 

موحدی کرمانی با اشاره به محکوم کردن آیت‌الله نمر به اعدام از سوی نظام سعودی، گفت: بر طبق گفته استاد دانشگاه الأزهر یک سوم جمعیت عربستان شیعه است بنابراین حواس عربستان باید جمع باشد. اعدام کردن روحانیت مبارز شیعی برای عربستانی که یک سوم جمعیتش شیعه است گران تمام می‌شود. ضمن اینکه عربستان مطمئن باشد اگر خدای نکرده چنین عملی انجام شود بر طبق آیه قرآن ظالمین به دست ظلمشان نابود خواهند شد.

 

خطیب نماز جمعه تهران موضوع کاپیتولاسیون را هم مورد توجه قرار داد و گفت: در همین ایام و در زمان شاه خائن این موضوع در مجلس شورای ملی آن زمان به تصویب رسید و امام (ره) در مورد آن فریاد زدند که ایران را فروختند.

 

موحدی کرمانی در ادامه سخنان خود با گرامیداشت فرا رسیدن سالروز شهادت حسین فهمیده، گفت: اینکه انقلاب چه انسان‌هایی را پرورش داده عجیب است.

 

وی همچنین گفت که شنیده شده حدود 100 نفر از تروریست‌های داعش و دو تن از فرماندهان آنها پس از این‌که چندین روز توسط ارتش عراق محاصره بودند تسلیم شدند و به اسارت نیروهای عراقی درآمدند که این جای شکر دارد.

 

موحدی کرمانی افزود: خیلی روشن است که هدف آمریکا از ائتلاف چه بوده. آنها این هدف را داشتند که منابع نظامی و اقتصادی و صنعتی و تأسیسات سوریه را نابود کنند. حال اگر از سوی داعش به نیروهای آمریکا و غرب تهدیدی می‌رسید آنها حتما باید از بین می‌رفتند اما تمام هدفشان حفظ خودشان است.

 

خطیب نماز جمعه این هفته تهران همچنین گفت: نقل شده که یکی از اعضای اسیر شده داعشی که نوجوانی 15ساله بوده اعتراف کرده که داعش به نیروهای خود داروهای خاصی را می‌خورانده تا آنها تحت تأثیر این دارو به عملیات انتحاری دست بزنند. هیچ هم بعید نیست که آنها این‌طور جنایت‌ها را انجام دهند.

 

رییس کل دادگستری استان تهران: با عوامل شوخی «آبپاشی» برخورد قاطع می‌شود

Posted: 24 Oct 2014 05:50 AM PDT

 جرس: رییس کل دادگستری استان تهران گفت: دستگاه قضایی با افرادی که تحت عنوان اسید اقدام به پاشیدن آب به صورت زنان می‌کنند، برخورد قاطع و قانونی خواهد کرد؛ زیرا تهدید افراد و سلب امنیت و آسایش شهروندان در زمره مصادیق مجرمانه به شمار می‌آید.  

 

به گزارش ایسنا، غلامحسین اسماعیلی در رابطه با حادثه اسیدپاشی اخیرا در استان اصفهان اظهار کرد: آن‌چه که اتفاق افتاده حادثه بسیار تلخ و عمل مجرمانه زشت ضدبشری و ضداخلاقی است.

 

وی ادامه داد: پیگیری‌های جدی از سوی همکاران قضایی در دادگستری استان اصفهان انجام شده و پلیس برای شناسایی این فرد یا افراد جنایتکار اقدامات خوبی را انجام داده است. همچنین بنا بر گزارش فرماندهای ناجا سرنخ‌هایی درباره عامل این جنایت به دست آمده است.

 

رییس کل دادگستری استان تهران خاطرنشان کرد: دادستان کل کشور تاکیداتی را در رابطه با پیگیری این موضوع داشته‌اند. همچنین عزم دستگاه قضایی بر برخورد جدی با بروز این قبیل حوادث است. قطعا دستگاه قضایی برخورد شایسته و مناسبی را در رابطه با این موضوع انجام خواهد داد.

 

اسماعیلی تاکید کرد: این اقدام یک عمل فجیع و یک اقدام مغایر با اصول اخلاقی و انسانی است.

 

وی با بیان این‌که «این عمل فجیع هیچگونه ارتباطی با فریضه انسانی امر به معروف و نهی از منکر ندارد» گفت: حاشیه‌ای برای این موضوع توسط برخی از جریانات معاند با نظام و گروه‌هایی که با اقدامات دلسوزان و متدینی که در مسیر احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر تلاش می‌کنند، انجام شد.

 

رییس کل دادگستری استان تهران با بیان این‌که «این انتصاب و حاشیه بوجود آمده یک اقدام زننده دیگر است» اظهار کرد: می‌توان گفت ظلم و زشتی این انتصاب از نفس عمل بیشتر است زیرا بررسی‌هایی که انجام شده نشان می‌دهد این اقدامات هیچگونه ارتباطی با جریانات متدین، دلسوز و معتقدین به اجرای امر به معروف و نهی از منکر ندارد و انتصاب آن نیز یک اقدام غیراخلاقی بوده که متاسفانه توسط برخی رسانه‌ها به آن دامن زده شده است.

 

اسماعیلی درباره این‌که افرادی با تکرار این عمل به نحو دیگری در برخی از شهرها باعث بوجود آمدن رعب و وحشت بین بانوان می‌شوند، گفت: هم عمل اسیدپاشی اقدام ضدانسانی است و هم اقدامی که در رسانه‌ها مطرح شده که متاسفانه برخی از جوانان از سر شوخی اقدام به پاشیدن آب به صورت زنان می‌کنند. درست است که این موضوع عنوانش اسیدپاشی نیست اما تهدید افراد و سلب امنیت و آسایش شهروندان در زمره مصادیق مجرمانه به شمار می‌آید.

 

رییس کل دادگستری استان تهران با بیان این‌که «ایجاد امنیت و آسایش شهروندان مورد اهتمام دستگاه‌های امنیتی و قضایی است» تصریح کرد: افرادی که با این قبیل اقدامات آرامش و آسایش شهروندان را سلب کنند قطعا با آن‌ها برخورد قاطع و قانونی خواهد شد.

 

وی ادامه داد: قانونگذار برای کسانی که با هیاهو و جنجال موجب سلب آسایش شهروندان می‌شوند مجازات در نظر گرفته است،بنابراین با این قبیل اقدامات برخورد قاطع خواهد شد.

 

اسماعیلی در پایان گفت: دستگاه قضایی و دادگستری استان تهران اعلام می‌کند که با عوامل اینگونه رفتارهای زشت با جدیت برخورد می‌کند.
 

بیانیه مجمع زنان اصلاح طلب درخصوص محکومیت اسید پاشی به زنان در اصفهان

Posted: 24 Oct 2014 05:12 AM PDT

جرس: مجمع زنان اصلاح طلب در بیانیه ای در خصوص اسیدپاشی به زنان در اصفهان در بیانیه ای با محکوم کردن این اقدام خواستار اقدام سریع و قاطع دستگاه انتظامی ، امنیتی و قضایی شدند.

 

به گزارش جرس، در بخشی از این بیانیه آمده است: اکنون که جنایات گروهک داعش وحشت عمومی در جهان ایجاد کرده و خشونت و وحشی گری را در برابر زنان در سوریه و عراق به اوج رسانده،در ایران ودر نظام جمهوری اسلامی عده ای خود سرومعلوم الحال که به ظاهر داعیه داران حفظ دین و دنیای مردم شده اند، زنان این سرزمین را با اسید پاشی تهدید می کنند.


متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:


به نام خدا
 

بیانیه مجمع زنان اصلاح طلب درخصوص محکومیت اسید پاشی به زنان در اصفهان


اکنون که جنایات گروهک داعش وحشت عمومی در جهان ایجاد کرده و خشونت و وحشی گری را در برابر زنان در سوریه و عراق به اوج رسانده،در ایران ودر نظام جمهوری اسلامی عده ای خود سرومعلوم الحال که به ظاهر داعیه داران حفظ دین و دنیای مردم شده اند، زنان این سرزمین را با اسید پاشی تهدید می کنند .
 

اکنون بیش از سه هفته است که از حوادث اسید پاشی اخیردر اصفهان می گذرد،آسیب دیدگان و مردم خواستارشناسایی عامل یا عاملان و تامین امنیت هستند و در این بین نکات ذیل حائز اهمیت است :


۱.اقدام سریع و قاطع دستگاه انتظامی ، امنیتی و قضایی در این خصوص ضروری است چرا که بیم آن می رود اطاله ی رسیدگی موجب تجری و گستاخی عاملان این جنایات گردیده و مظاهر جدیدی از خشونت علیه زنان با تمسک به عقاید متحجرانه یا بیمارگونه از این دستدر جامعه بروز نماید که برآیند آن، احساس ناامنی و مختل شدن زندگی عادی شهروندان خواهد بود.


۲. سالهاست که شاهد وقوع موارد متعددی از اسید پاشی با انگیزه ها ی شخصی و خانوادگی در جامعه بوده ایم که متاسفانه به دلیل نقایص و ضعف های قانونی عمدتا عاملان این جنایات به مجازاتی که متناسب با جرم باشد محکوم نشده اند و همین موضوع راه را برای وقوع حوادث بعدی از جمله فجایع اصفهان، تسهیل نموده است.از دولت محترم ،مجلس شورای اسلامی و قوه ی محترم قضاییه مصرانه درخواست می شود ضمن اصلاح قانون ،تبعات احتمالی تصویب قوانینی راکه بعضا در مجلس مطرح می باشد ومی تواند موجب تشدید چنین رخدادهایی در جامعه شود ، از نظر دور ندارند .

 

۴. در این میان اطلاع رسانی شفاف دستگاههای مسئول درخصوص چگونگی رخ دادن چنین فجایعی در جامعه و هشدارهای امنیتی در جهت آگاه سازی به شهروندان لازم و ضروری است .


۵.از آنجا که آسیب دیدگان حوادث اخیر قربانی ناامنی اجتماعی شده انداز دولت محترم درخواست می شود حمایت های لازم در جهت بهبودو بازیابی سلامت آنها صورت بگیرد.


در پایان ضمن اظهارهمدردی با آسیب دیدگان این حوادث ناگوار ، ابراز امیدواری می نماییم از این پس با اقدامات پیشگیرانه ی نهادهای مسئول شاهد چنین تلخی هایی در جامعه نباشیم .
 

اسیدپاشی مقدمه اجرای قانون آمران به معروف و ناهیان از منکر است

Posted: 24 Oct 2014 05:12 AM PDT

کانون مدافعان حقوق بشر
جرس: کانون مدافعان حقوق بشر در ادامه گزارش های ماهانه خود به بررسی‌ وضعیت حقوق بشر در ایران در مهر ماه 1393 پرداخت.

 

کانون مدافعان حقوق بشر که ریاست آن‌ بر عهده شیرین عبادی است در گزارش خود به اسیدپاشی ها در اصفهان اشاره کرده و از آن به عنوان خشونت بارترین اقدام ها علیه زنان و دختران در هفته های اخیر نام برده است.

 

این سازمان مردم نهاد همچنین با اشاره به تصویب کلیات قانونی برای امر به معروف و نهی از منکر در مجلس شورای اسلامی، احتمال داده است تا این قانون در صورت تصویب نهایی، دستاویزی برای گروه های افراطی شود تا با عناوین مختلف از جمله مأمور امر به معروف و نهی از منکر در زندگی خصوصی مردم دخالت کنند.

 

بر این اساس کانون مدافعان حقوق بشر نتیجه گرفته است که حمله های هر روزه برخی روحانیون عالی رتبه نظام به حقوق شهروندی و به ویژه حقوق انسانی زنان و قانونی کردن امر به معروف و نهی از منکر که خلاصه شده است به برخورد با بدحجابی، می تواند مقدمه و مؤید کسانی باشد که در اصفهان بر روی دختران اسید پاشیده اند.

 

در گزارش کانون مدافعان حقوق بشر که به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود، در سه بخش "حقوق مدنی و سیاسی و فرهنگی"، "حقوق اقتصادی و اجتماعی" و "میراث فرهنگی و محیط زیست" به بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران پرداخته شده است.

 

به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن گزارش ماه مهر 1393 کانون مدافعان حقوق بشر که در اول آبان ماه 1393منتشر شده، به شرح زیر است:

 

 

گزارشی مختصر از وضعیت حقوق بشر در ایران در ماه مهر 1393

 

مقدمه

در هفته های اخیر شهر اصفهان شاهد خشونت بارترین اقدام ها علیه زنان و دختران بود. افراد ناشناس در حرکتی معنادار و زنجیره ای به صورت زنان اسید پاشیدند. اقدام اسید پاشان در حالی صورت می گیرد که برخی ائمه جمعه از جمله ائمه جمعه اصفهان و مشهد سخت ترین حملات را هر هفته و از تریبون نماز جمعه علیه آنچه بد حجابی می دانند، ادامه می دهند.

در این میان مجلس شورای اسلامی مدتی است، سرگرم تهیه قانونی برای امر به معروف و نهی از منکر است که بنا بر آنچه در کلیات این قانون آمده و به تصویب مجلس رسیده است، می تواند برای گروه های افراطی با عناوین مختلف از جمله مأمور امر به معروف و نهی از منکر دستاویزی شود تا با تمسک به آن در زندگی خصوصی مردم دخالت کنند. قانون امر به معروف و نهی از منکر در آستانه تصویب است بی آنکه حقوق شهروندی و فردی افراد لحاظ شده باشد.

در یک جمع بندی کلی می توان گفت، حمله های هر روزه برخی روحانیون عالی رتبه نظام به حقوق شهروندی و به ویژه حقوق انسانی زنان و قانونی کردن امر به معروف و نهی از منکر که خلاصه شده است به برخورد با بدحجابی، می تواند مقدمه و مؤید کسانی باشد که در اصفهان بر روی دختران اسید پاشیده اند.

این درحالی است که در ایران، خشونت های فراوانی در عرصه های مختلف به وقوع می پیوندد. صدور حکم اعدام یا شلاق که هر ماه اتفاق می افتد، یکی از این موارد است که می توان در مهر ماه به محسن امیر اصلانی که طبق اظهارات بستگانش به اتهام بدعت در دین اعدام شد یا اجرای حکم شلاق در ملاء عام در استان هرمزگان اشاره کرد. همچنین بازداشت تعدادی به علت فعالیت در شبکه های مجازی و پخش فیلم هایی از آنچه اعترافات آنان نامیده شده را می توان در این خصوص بیان کرد.

از سوی دیگر به نظر می سد که تحمل و تعامل حکومت با دگراندیشان از هر گروه یا صنفی به تدریج کمتر شده است. رفتار خشونت باری که با اهل تسنن اعمال می شود- از جمله ممانعت از برگزاری نماز عید قربان در برخی از محلات- می تواند بر اختلافات مذهبی دامن زند که متأسفانه مدتی است که در منطقه خاورمیانه گسترش یافته است. برخورد خشن با درویش های گنابادی نیز در این مسیر ارزیابی می شود.

در این گزارش همچنین خلاصه ای از وضعیت نقض حقوق بشر در ایران در مهر ماه ۱۳۹3 در پی می آید. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی است که در سایت ها و رسانه های مختلف درج شده و صحت آن به احراز رسیده است و در سه بخش و به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود.

وضعیت حقوق بشر در ایران در ماه مهر 1393

بخش اول – حقوق مدنی، سیاسی و فرهنگی

الف- وضعیت فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

1) در این ماه حدود 66 نفر بازداشت شدند که بازداشت شدگان عبارتند از: محمدرضا جعفری- نظامی بازنشسته-، محمد نوری زاد- فیلمساز و روزنامه نگار-، هیوا فولادی- فعال رسانه ای-، ثریا نخعی، معصومه ضیاء، ملیحه بیگانیان، نرگس فرهادی، ایرج عمیدی، آتنا دائمی، آسو رستمی و علی نوری- 8 فعال مدنی-، ناهید گرجی- فعال سایبری.

همچنین مقام های رسمی ایران از بازداشت 12 نفر بدون ذکر نام در پی ارسال و تبادل پیامک‌های طنز آمیز در مورد آیت الله خمینی در شیراز،22 کاربر فیس بوک بدون ذکر نام در ملایر و 6 فعال در شبکه های مجازی بدون ذکر نام در اصفهان خبر دادند. این در حالی است که شبکۀ تلویزیونی استانی فارس فيلمی را پخش کرد که در آن افرادی که گفته می شد به آیت الله خمینی توهین کرده اند، علیه خود سخنانی می گفتند.

از سوی دیگر خبرها از بازداشت سعید کردستانی، حامد نادری، حبیب الله اسلامی فر و عبدالحمید خراسانی- چهار طلبه اهل سنت-، حشمت شفیعی، شهرام قائدی و عماد حقی- 3 نوکیش مسیحی-، عبدالحی آتابای، یونس نفسی و وحید یزدان‌پرست، حافظ توحید قریشی، سالار سعیدی، شورش آئینه و محمد مدرسی - 7 فعال مذهبی اهل سنت-، حکایت دارد.

لازم به تذکر است که چند نفر از افراد بازداشت شده پس از چند روز با تودیع وثیقه بصورت موقت تا روز محاکمه از زندان آزاد شدند.

2) معصومه قلی‌زاده- دانشجو- برای گذراندن 1۰ ماه حبس، مصطفی مهدی‌زاده- فعال دانشجویی- برای گذراندن شش ماه حبس بازداشت و به زندان منتقل شدند.

3) ارژنگ داوودی- فعال سیاسی- که اینک در زندان به سر می برد به ۲ سال حبس دیگر، فرهود یزدانی- شهروند بهایی- که اینک در زندان به سر می برد به یک سال زندان و بهنام ایرانی- نوکیش مسیحی- که اینک در زندان به سر می برد به 6 سال حبس دیگر همراه با تبعید در زابل و عبدالرضا علی حق‌نژاد و رضا ربانی- دو نوکیش مسیحی- هریک به 6 سال حبس در میناب محکوم شدند. همچنین دادگاه تجدیدنظر، حکم سه سال حبس برای سهیل عربی- فعال سایبری- را تأیید کرد.

4) نسرین ستوده بر اساس رأی دادگاه انتظامی وکلا برای سه سال از وکالت محروم شد. همچنین قوه قضائیه برای وحید ابوالمعالی- وکیل دادگستری- قرار «مجرمیت» صادر کرد.

5) جلسه های رسیدگی به اتهام های غنچه قوامی- فعال مدنی- برگزار شد. همچنین خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از برگزاری دادگاه تجدیدنظر هشت فعال در فیس بوک بدون ذکر نام آنها خبر داد.

6) محمود پرهیزگار و جعفر رفعتی- دو فعال مذهبی اهل تشیع- ممنوع الخروج از کشور شدند.

7) مأموران امنیتی از برگزاری نماز عید قربان شهروندان اهل‌سنت تهرانی در محله‌های صادقیه و سعادت‌آباد ممانعت به عمل آوردند.

8) احمد منتظری- روحانی منتقد حکومت- به دادسرا احضار و پس از بازجویی با قرار کفالت آزاد شد. کاوه دارالشفا- فعال سیاسی- به دادسرا احضار و تفهیم اتهام شد.

9) مقام مسئول از سخنرانی محمدرضا خاتمی- عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی- در اصفهان ممانعت به عمل آوردند.

10) بهمن امویی احمدی- روزنامه نگار- دو روز بیشتر از اتمام دوران بازداشتش در زندان نگه داشته شد. همچنین منزل محمدحسین پناهی- فعال مدنی- مورد بازرسی مأموران دستگاه های امنیتی قرار گرفت.

ب- وضعیت حقوق فرهنگی

1) مقام های مسئول از اجرای کنسرت گروه «عرفان» به دلیل حضور نوازندگان زن روی صحنه‌ و اجرای کنسرت شهرام ناظری در هفته فرهنگی نیشابور ممانعت به عمل آوردند. همچنین خبرگزاری فارس از رسیدگی به پرونده یک زن بدون ذکر نام به اتهام تک خوانی خبر داد.

2) نمایش «شاخ نبات» با حکم قوه قضاییه توقیف شد.

3) هیات منصفه دادگاه مطبوعات، روزنامه های «شرق» و «هفت صبح» و همچنین مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) را مجرم شناخت.

4) خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضاییه از تحت تعقیب قرار گرفتن دو فعال رسانه ای بدون ذکر نام به دستور رئیس ستاد کل نیروهای مسلح خبر داد.

5) سایت انتخاب به دستور دادستانی تهران از دسترس کاربران خارج شد.

6) فیلترینگ نرم‌افزار پیام‌رسان «واتس‌اپ» توسط مقام های مسئول تصویب شد.

7) نشریه دانشجویی قلم توقیف شد.

پ- سایر موارد نقض حقوق بشر

1) در این ماه حداقل تعداد 4 نفر اعدام شدند. اسامی اعدام شدگان که نام کامل برخی از آنان مشخص نشده است ولی مقام های قضایی یا رسانه های وابسته به دولت ایران یا سایت های خبری اعدام آنها را تأیید کرده اند، به شرح زیر است: محسن امیراصلانی حسب اظهار بستگانش به اتهام بدعت در دین اعدام شد. خراسان نیوز از اعدام دو نفر بدون ذکر نام آنها به اتهام قتل عمد در مشهد خبر داد. همچنین برخی سایت های خبری از اعدام فردین جعفریان به اتهام قتل عمد در تبریز خبر دادند.

2) ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی از صدور حکم اعدام برای شخصی به نام «احسان»، به اتهام قتل عمد از سوی دادگاه کیفری استان تهران خبر داد.

3) روابط عمومی دادگستری کل استان هرمزگان از اجرای حکم شلاق یک مرد جوان بدون ذکر نام در ملاء عام خبر داد.

4) وضعیت زندانیان سیاسی هم چنان ناگوار گزارش می شود، به گونه ای که تعدادی از آنان مانند مهدی ساجدی فر، سید محمد سیف زاده، میثاق یزدان‌نژاد، مصطفی دانشجو، ماشاءالله حائری و علی سلان‌پور بیمار هستند که نسبت به درمان و معالجه آنها اقدامی جدی صورت نگرفته است. همچنین کریم معروف عزیز- زندانی سیاسی- با وجود نیاز به ادامه درمان به زندان بازگردانده شد.

5) از حرکت تعدادی از درویشان گنابادی بیدخت به سمت تهران، ممانعت به عمل آمد.

6) محل زندان فرهاد اقبالی، رسول عبداللهی، علیرضا سیدیان، ابراهیم فیروزی، سهیل بابادی، علی کاظم زاده، علی لویمی و آرش مقدم به زندان رجایی شهر، محمد دارابی به زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، سعید متین‌پور به زندان مرکزی زنجان، آیت به زندان به زندان تبریز تغییر کرد.

7) سایت دانا از شبکه های اطلاع رسانی نزدیک به حکومت ایران از بازداشت۲۶ نفر پسر و ۲۱ دختر بدون ذکر نام آنها حاضر در یک مهمانی و روابط عمومی حوزه قضائی صوفیان از دستگیری ۳۵ نفر مرد و زن در یک مهمانی خبر دادند. رئیس پلیس فتای گیلان نیز از دستگیری عامل برگزاری مسابقه مدلینگ در شبکه اجتماعی خبر داد.

8) مسئولان زندان از شرکت داور حسینی وجدان- دانشجوی زندانی- در امتحانات پایان ترم ممانعت به عمل آوردند.

9) پلیس آذربایجان‌شرقی از دستگیری یک همجنس‌گرا بدون ذکر نام در این منطقه خبر داد.

بخش دوم – حقوق اقتصادی و اجتماعی

وضعیت اقتصادی در ایران همچنان نامناسب گزارش می شود؛ به گونه ای که سخنگوی دولت، از وجود دست کم دو میلیون و 257 هزار نفر جوان بیکار در کشور خبر داد.

1) پرداخت های سه ماه حقوق سه هزار کارگر شرکت «محور سازان»، حقوق های تیر ماه تا کنون حدود ۳۵۰ نفر از کارگران فاز ۱۷ و ۱۸ عسلویه،۶ ماه از مطالبات حدود ۳۰۰ کارگر پیمانی شهرداری یاسوج، چهار ماه حقوق ۴۳ نفر از کارگران رسمی کارخانه کارخانه «رنگین نخ»، چند ماه حقوق کارگران پتروشیمی ایلام، سه ماه حقوق ۱۲۰ کارگر کارخانه «صنایع کم مصرف ایرانیان»، مطالبات کارگران کارخانه«کاشی تبریز کف»، از سال ۱۳۹۱ به بعد، بیش از ۲ ماه حقوق ۱۴۰۰ کارگر شاغل در معادن زغال سنگ البرز شرقی، حقوق سه ماهه نزدیک به ۹۰۰ کارگر واگن پارس اراک، چهار ماهه حقوق‌ ۳۰۰ کارگر پیمانی قطار پروژه قطار شهری (مترو) اهواز از ابتدای خردادماه امسال، حقوق سه ماه گذشته ۲۰۰ کارگر کارخانه نخ پارسیلون، حقوق سه ماه و 18 ماه بیمه یکهزار و ۱۰۰ کارگر شاغل در کارخانه لوله و نورد صفا، دو ماه حقوق ۱۸۰ کارگر پیمانی کارخانه «قطعات بتنی گیلان» به تعویق افتاده است. همچنین مجموع مطالبات حقوقی ۱۶۰ کارگر کارخانه «کاشی گیلانا» به ۱۶ ماه رسید.

2) مهدی کاظمی و احمد میرزایی- دو کارگر کارخانه کاشی گیلانا-، جعفر مولایی، عباس شفیعی، حسین امیری، محمد فرجی، علیرضا رضایی، کامبخش کمالی‌ها، جواد قلعه نوعی، اصلان نوری‌زاده و خانم زهرا غفاری- 9 کارگر رسمی شرکت تولیدی گاز لوله ساوه و علی بارانی، غلامرضا نوروزی، توماج بهرامی و مهدی بدوی- 4 کارگر شرکت پیمانکاری کیسون- از محل کار اخراج شدند. همچنین حدود ۱۰۰ کارگر پیمانکاری شاغل در فاز سه پالایشگاه آبادان تعدیل شدند.

3) براثر ریزش سقف مخزن سیمانی آب مدرسه ابتدایی روستای «برمک» دراین شهرستان، چهار دانش آموز مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند. همچنین مقام مسئول آموزش و پرورش شهرستان مراوه تپه در شرق استان گلستان گفت که دست کم ۳۳ مدرسه روستایی این شهرستان تخریبی است و برای صیانت از جان دانش آموزان نیاز به نوسازی فوری دارد.

بخش سوم- میراث فرهنگی و محیط زیست

اخبار منتشر شده از میراث فرهنگی و محیط زیست در مهر ماه نیز همچنان نشان از نامناسب بودن وضعیت این حوزه دارد.

1) روزنامه شهرومند خبر داده که صنایع اراک باعث شده است تا در روستای «کزاز» در استان مرکزی، نوزادان معلول متولد شوند.

2) مدیر طرح ملی حفاظت از تالاب‌های ایران اعلام کرد که حدود ۷۰ درصد از تالاب‌های کشور در شرایط بحرانی قرار دارند.

3) رییس سازمان محیط زیست خبر داد که در برخی نقاط کشور فاضلاب شهری و روستایی وارد رودخانه‌ها می‌شود که یک فاجعه زیست محیطی است و برخی رودخانه‌ها را به کانال فاضلاب تبدیل کرده است. سخنگوی فراکسیون محیط زیست مجلس ایران نیز با اشاره به‌‌ رها شدن فاضلاب شهرک‌های اطراف تهران، درباره خطر آلودگی آب‌های زیر زمینی با فاضلاب‌ها خبر داد.

4) رئیس سازمان هوا‌شناسی ایران خبر داد که امواج پارازیت دارای نویز، یک سوم تصاویر هوا‌شناسی پایتخت را نامفهوم کرده است.

5) نماینده مجلس ایران خبر داد که بحران آب باعث شده است تا ساکنان ۲۰۰ روستا در استان سیستان و بلوچستان، محل زندگیشان را ترک کنند.

6) نماینده مجلس شورای اسلامی خبر داده است که «بزرگ‌ترین جنگل مصنوعی دنیا» در شمال کرمان در آستانه نابودی است. همچنین مدیر کل حفاظت محیط زیست استان فارس از بروز آتش سوزی در اراضی مرتعی و حفاظت شده ماله گاله استان فارس خبر داد و دلیل آن را بی‌توجهی و عدم حمایت برخی نهادهای مسوول برای مهار آتش اعلام کرد.

خاتمه

کانون مدافعان حقوق بشر با توجه به بررسی وضعیت حقوق بشر در ماه مهر 1393 معتقد است که ایجاد ثبات و امنیت در کشور جز با احترام به حقوق شهروندی امکان پذیر نخواهد بود؛ زیرا آرامشی که در سایه ارعاب و زندان به دست آید، به زودی شکسته خواهد شد. از آنجایی که هر رفتار خشن، واکنش خشن تری به دنبال خواهد داشت، نحوه برخورد حکومت در موضوعات مختلف و خشونتی که اعمال می دارد می تواند بستر مناسبی برای از بین بردن آرامش نسبی کشور باشد.

بنابراین به مسئولان حکومتی توصیه می شود تا با عبرت گرفتن از سرنوشت سایر حکومت های منطقه، هر چه زودتر به نقض حقوق بشر خاتمه داده و زمینه آشتی ملی را فراهم سازد.

 

شیرین عبادی

رییس کانون مدافعان حقوق بشر

اول آبان 1393

خط تبلیغی اصولگراها؛ برخورد با رسانه‌ها به جای اسیدپاش‌ها

Posted: 24 Oct 2014 04:59 AM PDT

نیلوفر زارع
جرس: هنوز عاملان و آمران احتمالی اسیدپاشی‌های اصفهان بازداشت نشده‌اند اما مقام‌های قضایی و پلیس مدعی‌اند که این حوادث ارتباطی به تحرک‌ گروه‌های تندرو برای برخورد با « بدحجابی » ندارد. 

آنها حتی رسانه‌ها را تهدید کرده‌اند که در صورت ارتباط دادن موضوع اسیدپاشی به برخورد با بدحجابی با آنها برخورد خواهد شد.

خط تبلیغی هماهنگ

خبرگزاری‌های فارس و تسنیم که دو نهاد رسانه‌ای عمده اصولگرایان است طی روزهای گذشته این فرضیه را برجسته کرده‌اند که اسیدپاشی‌ها نه فقط با موضوع « بدحجابی» بی‌ارتباط است بلکه دست « جریان فتنه » و سرویس‌های جاسوسی خارجی در آن دیده می‌شود. موضعی که فقط به این دو نهاد منحصر نیست و یک خط تبلیغی و سیاسی است که مجموعه رسانه‌ها و چهره‌های اصولگرا در مواجهه با موضوع اسیدپاشی در پیش گرفته اند. خبرگزاری فارس روز جمعه ( دوم آبان ) با «پویان غلامی سامان» دبیر دفتر سیاسی جمعیت دانشجویان حامی عدالت اسلامی گفتگو کرده و او مدعی شده که « جریان مشکوک فتنه که قبلا پروژه‌هایی مثل کشته سازی را در جریان فتنه ۸۸داشتند، دنبال سوء استفاده از این عمل غیر انسانی هستند و بعید نیست کسانی که دامن می‌زنند، خودشان پشت صحنه باشند.» سید ابوالحسین مهدوی امام جمعه موقت اصفهان هم ادعای ارتباط اسیدپاشی‌ها با « جریان فتنه» را تکرار کرده و گفته: « همزمانی اتفاقات اسیدپاشی در اصفهان با تصویب قوانین حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر در مجلس شورای اسلامی هر فرد عاقلی را به این احتمال قوی می‌رساند که گویی مرتکب کننده جنایت اسیدپاشی یا با حمایت مستقیم از سرویس‌های جاسوسی بیگانگان حرکت می‌کند و یا در زمین دشمنان جاهلانه بازی می‌کنند.» رییس کل دادگستری استان تهران هم انتساب اسیدپاشی به برنامه مقابله با « بدحجابی» را رد کرده و گفته: « اقدام اولیه زشت بود و منتسب کردن این اقدام به جریانات ارزشی، بسیار زشت تر بود.» همچنین محمدعلی موسوی عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس نیز انگشت اتهام خود را به سوی رسانه‌ها نشانه گرفته و از دادستانی خواسته است که با « جرایدی که آب به آسیاب دشمن می‌ریزند» برخورد کند. او به فارس گفته که مدعی‌العموم باید از رسانه‌ها به دلیل نحوه اطلاع‌رسانی‌شان در ماجرای اسیدپاشی شکایت کند.

 

مقصر رسانه‌ها هستند!

فشار بر رسانه‌ها تا همین‌جا هم کم نبوده است. خبرگزاری مهر روز چهارشنبه عکس‌هایی از تجمع مردم اصفهان مقابل دادستانی این شهر را منتشر کرد اما چهارشنبه شب عکس‌ها را از خروجی خود حذف کرد. همچنین «آریا جعفری» عکاس خبرگزاری دانشجویان ایران( ایسنا) نیز که عکاس‌هایش از تجمع مردم اصفهان در این خبرگزاری منتشر شده بود روز پنجشنبه در حمله ماموران به خانه‌اش بازداشت شد. گزارشها حاکی است که شورای تامین استان تهران و اصفهان به بیمارستان‌ها دستور داده‌اند هیچ اطلاعی از موضوع اسیدپاشی در اختیار رسانه‌ها قرار ندهند. برخی از روزنامه‌های معتبر سراسری نظیر روزنامه شرق و اعتماد و ایران در صفحه اول شماره‌های روز پنجشنبه هفته گذشته خود اشاره‌ای به تجمع‌های صورت گرفته در اصفهان و تهران علیه اسیدپاشی نداشتند. برخی منابع در تهران به « جرس » اطلاع داده‌اند که شورای عالی امنیت ملی در اخطاری به رسانه‌ها از آنها خواسته‌ است از ارتباط دادن موضوع اسیدپاشی به موضوع برخورد با « بدحجابی» بپرهیزند.

محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج کشور نیز روز سه شنبه در هشداری صریح به رسانه‌ها گفته بود: «رسانه های فاسد و روزنامه های زنجیره ای کور خوانده اند؛ ملت ایران بسیار هوشیارتر است که بازی این جریانات را بخورد؛ این ملت عبور از فتنه های رسانه ای را در بازی عظیم ۹ دی سال ۸۸ تمرین کرده است.» خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران نیز در یادداشتی با عنوان « آتش عقده از مومنین قبل از آشکار شدن هویت عامل اسیدپاشی در اصفهان» با نگرانی از منتسب شدن این حوادث به برنامه‌های مقابله با « بدحجابی» مدعی شد بود که « با این هجمه عجیب رسانه ای، باید پذیرفت که موضوع یک حادثه ساده نیست که در لابلای حوادث دیگر پیگیری شود بلکه یک مسأله خطیر ملی و حیثیتی است.» خبرگزاری فارس نیز روز جمعه (دوم آبان) با دنبال کردن خط برخورد با رسانه‌های بازتاب دهنده موضوع اسیدپاشی به طور علنی خواهان تعقیب قضایی علیه این رسانه‌ها شده است. در گزارش خبرگزاری فارس آمده که « لازم است که با توجه به درخواست برخی از مسئولان قضایی کشور، با چنین رسانه‌‌هایی که در خط ضد انقلاب قلم می‌زنند و در حرکت ‌هستند برخورد جدی صورت گیرد.» خبرگزاری تسنیم نیز با «احمد خاتمی» امام جمعه موقت تهران گفتگو کرده و به نقل از آورده « سایت‌ها و روزنامه‌های که نظام اسلامی و نیروهای مومن را مورد اتهام قرار داده‌اند باید حتما تحت تعقیب قرار بگیرند؛ صاحبان و مدیران این رسانه‌ها هم باید مورد مجازات قرار بگیرند و پاسخگوی دروغ بزرگ خود باشند.»

هشدار به رسانه‌ها به خوبی نشان می‌دهد که دستگاه قضایی و امنیتی به جای آن که دنبال روشن کردن ابعاد ماجرای اسیدپاشی و معرفی عاملان و آمران و انگیزه‌های این اقدام باشد به دنبال سرپوش گذاشتن و پاک کردن صورت مساله است و بعید نیست که در این مسیر برخی از رسانه‌های منتقد را نیز قربانی کند تا سایر رسانه‌ها برای بقای خود ناگزیر به احتیاط‌های بیشتر شوند.  

بازداشت یک عکاس در پی انتشار تصاویر تجمع مردم علیه اسیدپاشی

Posted: 24 Oct 2014 03:51 AM PDT

جرس: آریا جعفری، عکاس و مسئول سرویس عکس ایسنا در اصفهان، روز پنجشنبه در منزل خود بازداشت شد.

 

 

به گزارش کلمه، ماموران امنیتی دیروز با حضور در منزل این عکاس خبری، به تفتیش خانه و توقیف وسایل شخصی آقای جعفری پرداخته و او را بازداشت کرده اند.

 

آریا جعفری روز چهارشنبه از تجمع مردم اصفهان در اعتراض به ناامنی و اسیدپاشی، عکاسی کرده و تصاویر خود را در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منتشر کرده بود.

 

درگیری خمپاره‌یی در مرز ایران و پاکستان

Posted: 24 Oct 2014 03:51 AM PDT

جرس: منابع خبری از درگیری مرزی بین ایران و پاکستان خبر داده‌اند.

 

به گزارش ایران و به نقل از سایت شبکه سماء پاکستان، نیروهای پاکستانی و ایرانی امروز جمعه در مرز مشترک میان دو کشور تبادل آتش کردند.

 

این شبکه پاکستانی به نقل از نیروهای امنیتی این کشور اعلام کرد: نیروهای ایرانی 5 خمپاره به مرز شهر مشخیل در استان بلوچستان شلیک کرده‌اند و در پاسخ به این آتش نیروهای امنیتی پاکستان نیز 2 خمپاره شلیک کرده‌اند.

 

در روزهای اخیر تنش‌ها در مرز دو کشور افزایش یافته است.

 

این شبکه ادعا کرد که یکی از پرسنل نیروهای پاکستان بر سر این حمله کشته شده است. استان بلوچستان پاکستان در جنوب غربی این کشور قرار دارد که 800 کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد.

 

ایران همواره اعلام کرده است که تروریست‌ها از مرز پاکستان وارد کشور شده و اقدام به اعمال تروریستی می‌کنند و بارها از مقامات پاکستانی خواسته‌اند کنترل مرزهای خود را افزایش دهند.

 

No comments: